.
صفحه اصلي آرشيو جستجو پيوند ها تماس با ما
 
آخرین عناوین
به بهانه روز مادر
عمریست با روشنایی تو از خاموشی ها عبور می کنیم
رقیه توسلی – روزنامه نگار

 شمال نیوز: ذهنم که پیچ و تاب برمی دارد و غرق شادی و اندوه که می شوم بی تردید یک خانه در جهان است که همیشه دربش را می کوبم و به دنیای پهناور و آرام اش پناه می برم ... یک خانه در تمام خانه هایی که می شناسم شان .

شیرینی کوبیدن درب آن خانه ، از من آدم دیگری می سازد ... می شوم سرمازده ایی که به آفتاب می رسد . سرخوشانه می خندم و دوباره کودک می شوم . اصلا سال هاست که نمی دانم عشق آدم این خانه با من چه می کند که اینگونه خودم را فراموش می کنم و ساعت ها در میان عطوفتش غلت می زنم و گرم گرم گرم می شوم .

ای از همه آدم های زمین آشناتر ، می دانم چگونه نگاه عاشقانه ات هربار دست و دلم را می لرزاند و تلخی روزگارم را حقیر می سازد . می دانم چون عاطفه ات را خوب می شناسم .

می دانم که تو همیشه می توانی تمام حروف نامرئی چشم های مرا بخوانی و زبان سکوتم را ترجمه کنی و با مادرانه هایت ، غم هایم را برداری . می دانم که دوان دوان به جهان آغوش تو می گریزم و مدام به حرف های تلنبار شده ام پوزخند می زنم .

هربار که با روشنایی تو از خاموشی ها عبور می کنم و ناشناخته ها را پشت سر می گذارم ، سعی می کنم به بزرگی و مهربانی تو بیشتر فکرکنم . به مادرانه هایی که عمری در گوش قدکشیدن هایم زمزمه کردی .

ای دعوت کننده من به دنیا ! ایمان دارم سکوت و صبوری و مهر بی پایان تو همیشه به دادم خواهد رسید . به داد من که مدام ناله ام از ناملایمات بلند است .

مادر بلندمرتبه من ! می دانم که به این سرزمین تعلق نداری ... به خاکی که زیاد با مزاج مهربان ها سازگاری ندارد. می دانم که هر روز سینه ات پراز دعاها و آرزوهای قشنگ است و از دیاری دور و زیبا و شگفت انگیز آمده ای . می دانم که بلندمرتبه ای . پس می آیم و باز درب خانه ات را می کوبم و در برابر سالها خوب بودن هایت کرنش می کنم .

می آیم و ثانیه به ثانیه عاشق بودن هایت را گواهی می دهم و سیرسیر در دوست داشتن های دست و دلبازانه ات ، غرق می شوم . باز کنارت خیمه می زنم و در خشنودی چشمان پرچروکت ، بانویی را می بینم که عاشق عاشق است .

مادرعزیزم باز ذهن شوریده ام را برمی دارم و در تابستان نگاه تو ناپدید می گردم . از سکوت دور می شوم و نفس زنان در طراوت سرزمین پراز نسیم تو آرام می گیرم و می آسایم .

می آیم و درب خانه ات را می کوبم ... می دانم باز لبخند مادرانه ات را به استقبال خستگی هایم می فرستی و چشمان پرشورت را روی صورتم پهن می کنی . مادرجان من سالهاست که می دانم شما فرشته نگهبان من در دنیایید ... همان فرشته مقدسی که به عمد ، بال هایش را در بهشت جا گذاشته است !! /250


ایمیل مستقیم :‌ info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
 
working();
نظرات خوانندگان :

نا شناس 3 ارديبهشت 1393
بهشت زیر پای توست مادر همان پاهایی که به خاطر من روز و شب دوید و پینه بست

ارسال نظر :
پاسخ به :





نام : پست الکترونیک :
حاصل عبارت روبرو را وارد نمایید :
 
working();

« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما »
هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد

سامانه آموزش آنلاین ویندی
Page created in 0.574 seconds.