.
صفحه اصلي آرشيو جستجو پيوند ها تماس با ما
 
آخرین عناوین
خاطرات آيت الله هاشمي رفسنجاني در يادداشت هاي دوران دفاع مقدس
خاطرات آيت الله هاشمي رفسنجاني در يادداشت هاي دوران دفاع مقدس


اشاره
آنچه پيش روي داريد گزيده اي است از خاطرات آيت الله هاشمي رفسنجاني در مقام جانشيني فرماندهي كل قوا در دوران دفاع مقدس . اين خاطرات مربوط به سال 1364 مي باشد كه مجموع آنها تحت عنوان « اميد و دلواپسي » توسط دفتر نشر معارف انقلاب در 632 صفحه منتشر شد و تقديم علاقمندان به دفاع مقدس گرديد . مجموعه اين خاطرات حاوي موضوعاتي چون حضور آيت الله هاشمي رفسنجاني در جبهه ها , جلسات مختلف با فرماندهان ارتش و سپاه , برنامه ريزي براي عمليات هاي مختلف , سفر به كشورهاي منطقه همچون سوريه و لبنان و آماده سازي تجهيزات نيروي هاي مسلح مي باشد.

دوشنبه 5 فروردين 1364 ـ 3 رجب 1405
ساعت پنج صبح , با صداي شكستن ديوار صوتي تهران توسط هواپيماهاي عراق و شليك ضدهوايي ها بيدار شدم . حدس زدم كه موشك ما به بغداد اصابت كرده است . اخوي محمد(رئيس سازمان صداوسيما). تلفني اطلاع داد كه خبرگزاري فرانسه اعلام كرده كه انفجار مهيبي بغداد را لرزانده است . او ضمنا اطلاع داد كه هواپيماهاي عراقي بمب هاي خود را در بيابان هاي اطراف تهران ريخته و فرار كرده اند. عراق براي اولين بار اعتراف كرد كه ايران موشك در اختيار دارد.
پيش از ظهر , احمدآقا آمد و گفت كه بعضي از رسانه ها گفته اند , آمريكا به خاطر گروگاني كه در دست مردم لبنان دارد , تحت فشار است و مايل است كه براي حل مشكل , از ايران استمداد كند. اگر چه ما گروگان گيرها را نمي شناسيم , اما گفتم كه اگر چنين درخواستي شد , درباره آن و راهكار ممكن مشورت مي كنيم .
درباره (گرفتن ). امكانات از شوروي مذاكره كرديم و از آقاي رفيق دوست خواستيم كه اقدام كند. ايشان نيز اطلاع داد كه سفير روس از اين مساله خيلي خوشحال شده است .
از وزير خارجه خواستم كه درباره تمايل ما به خودداري از حمله موشكي به شهرها تبليغات كند. فردي اطلاع داد كه به اظهار خانم سودابه سديفي , عربستان سعودي از طريق آقاي (عليرضا) نوبري تلاش كرده است كه بداند , آيا ما به سقوط صدام اكتفا مي كنيم يا بيشتر از آن را مي خواهيم . پس از مشورت به اين نظر رسيديم كه به او جواب ندهيم . او همچنين مدعي است كه بني صدر دچار كسالت رواني شده است .
آقاي صياد (شيرازي ) را احضار كردم كه برنامه اش را توضيح بدهد; قرار شد كه فردا بيايد. گزارشها را آوردند. امروز , عراق به چند شهر حمله هوايي كرده , ولي موفقيتي نداشته است . به (پايانه نفتي در جزيره ) خارك هم حمله كرده است و گويا دو يا سه هواپيمايش ساقط شده است .
سه شنبه 6 فروردين 1364 ـ 4 رجب 1405
ساعت يك ونيم بامداد , با صداي انفجار بمب هاي هواپيماهاي عراقي و شليك ضدهوايي ها بيدار شدم . صبح معلوم شد كه يك ساختمان سه طبقه در كوي 13 آبان و يك مسجد در دولت آباد , در جنوب شرق تهران , در اثر اصابت بمب ويران شده است و 9 نفر شهيد داشته ايم .
ساعت هشت و نيم به مجلس رفتم . گزارش ها را خواندم و ساعت نه و نيم به دفتر آيت الله خامنه اي رفتم ; درباره مجلس اعلاي (انقلاب اسلامي ) عراق و جنگ صحبت كرديم . آقاي صياد (شيرازي ) مطابق قرار قبلي از جبهه آمد و طرح خود و مانور آن را توضيح داد. پيشنهادهاي او را پسنديديم و وقتي معين كرديم . مسئوليت عمليات به عهده ايشان محول شد , به گونه اي كه سپاه هم در اين عمليات تحت امر او باشد.
ظهر به دفترم رفتم . عراق مدعي است كه ديشب دو كشتي را زده است , اما اين كشتي ها ايراني نبوده است . يك كشتي عربستان سعودي موشك خورده و عراق دچار اشتباه شده است . آقاي (محمد) غرضي (وزير نفت ) تلفني گفت كه فشار بر كشتي هاي نفتي زياد شده و ممكن است كه نتوانند به تعهد خود در اين ماه عمل كنند.
صبح امروز , بوي تند گاز در بخشي از تهران به مشام مي رسيد. بعضي ها تصور كردند كه ناشي از بمب هاي عراقي است , اما پس از تحقيق , اين احتمال رد شد. احتمالا در اطراف خيابان فردوسي , همان ماده بوداري كه به گازهاي مصرفي اضافه مي كنند , منتشر شده است .
بعد از ظهر(آقاي رضا امراللهي ) رئيس (سازمان ) انرژي اتمي آمد و درباره غني كردن اورانيوم در فرانسه مشورت كرد. قرار شد گزارش كاملي بدهد و پس از آن نظر خود را اعلام كنيم . از سازمان برنامه و بودجه هم براي اصلاح اشتباهي كه در لايحه بودجه در زمان تنظيم نهائي رخ داده است , نزد من آمدند.
شب جلسه شوراي عالي انقلاب فرهنگي داشتيم . در مورد گزينش (دانشجويان دوره ) فوق ليسانس و روساي گروههاي برنامه ريزي , تصميماتي اتخاذ شد. آقاي (محسن ) رفيق دوست آمد و از كار (انتقال ) موشك ها گزارشي ارائه كرد.
شنبه 10 فروردين 1364 ـ 8 رجب 1405
با اخوي محمد تماس گرفتم و درباره اشكالاتي كه در كيفيت نقل اخبار وجود دارد , تذكر دادم ; ضعيف عمل مي كنند.
سرهنگ ترابي (مسئول دفتر مشاورت امام در ارتش ) گزارشي از كيفيت دفاع هوايي ديشب ارائه كرد. دستور دادم كه اعلام شود خلبانهاي عراقي را در پايگاه معيني مي پذيريم ; شبيه اعلان قذافي . آقاي حسين تاش مسئول موشكي سپاه تماس گرفت و مجوز پرتاب يك موشك به سمت بغداد را گرفت . معاون آقاي (كمال ) خرازي (رئيس ستاد تبليغات جنگ ) را درباره اعلاميه و خط تبليغاتي جنگ راهنمائي كردم .
ساعت ده به مجلس رفتم , گزارش ها را خواندم و كارهاي اداري مجلس را انجام دادم . عصر(آقاي صلاح زواوي ) سفير فلسطين آمد و نامه اي از(ياسر) عرفات براي درخواست پذيرش آتش بس آورد. او هم خواستار پذيرش هيات فلسطيني براي ميانجيگري بود و هم پيشنهاد دعوت وزراي خارجه كشورهاي حاشيه خليج فارس را داشت و ضمن درخواست كمك از من مي خواست كه نامه اي به عرفات بنويسم .
مصاحبه اي تلويزيوني درباره دوازده فروردين (روز جمهوري اسلامي ) داشتم (آقاي آراداك مانوكيان ) اسقف (اعظم ) ارامنه آمد , چهار ميليون ريال براي كمك به جبهه ها آورد و براي تدريس متون ديني در مدارس ارامنه كمك خواست (آقاي ژان پرن ) كاردار سفارت فرانسه براي خداحافظي آمد و از بدرفتاري فرانسه با ما عذرخواهي كرد. من هم به تلخي از سياست فرانسه , مخصوصا در كمك به عراق و ضدانقلاب و بلوكه كردن وام ايران انتقاد كردم .
شب در جلسه هيات دولت درباره جنگ شركت كردم و به سئوالات وزرا درباره جنگ پاسخ دادم . درباره متروي تهران هم بحث شد. من از لزوم احداث آن دفاع كردم , مخالفان و موافقان هم صحبت كردند و سرانجام با احداث آن موافقت شد. طرح متروي تهران , پس از پيروزي انقلاب , در اثر تبليغات كمونيست ها و برخورد شعاري نيروهاي انقلاب , با مصوبه دولت تعطيل شده بود و تجديد ساخت آن نياز به تصويب مجدد دولت داشت .




دير وقت به خانه آمدم . به نصف ساندويچي كه در جلسه دولت خورديم , به عنوان شام اكتفا كردم و خوابيدم .
يكشنبه 11 فروردين 1364 ـ 9 رجب 1405
چون قرار بود كه نيمه شب , بغداد مورد حمله موشكي قرار گيرد , ديشب احتمال تجاوز هواپيماهاي عراقي به حريم تهران مطابق روال گذشته كه كمي بعد از اصابت موشك ها مي آمدند قوي بود و انتظار سروصداي ضدهوايي ها را داشتم , اما خبري نشد.
صبح قبل از اينكه حمله موشكي به بغداد را اعلام كنيم , راديو آمريكا خبر انفجار بغداد را پخش كرد. پيش از ظهر آقاي حاج يوسف يكي از نظامياني كه براي خريد اسلحه به ژنو رفته بود , آمد و مدعي بود كه آمريكا آمادگي دارد هواپيماي اف 4 و موشك فونيكس و قطعات لازم را به ما , در قالب يك شركت بفروشد . گفتم كه مانعي ندارد , بخريد . سلاحهاي ما اكثرا آمريكايي است و وسائل آنها را از هر جا كه بتوانيم غير از اسرائيل مي خريم . البته احتمال فريب در پيشنهاد آنها زياد است . به بانك مركزي گفتم كه وجود پشتوانه خريد را در لندن اعلام كند
احمدآقا آمد و با هم صحبت كرديم كه چون عراق در بيست وچهار ساعت گذشته شرارت مهمي نكرده , خوب است كه توقف حمله به شهرها را اعلام كنيم , مگر آنكه شرارت جديدي از طرف عراق شروع شود. به خبرگزاري (جمهوري اسلامي ايرنا) هم اعلام كردم كه بيانيه اي تهيه كنند , اما هنگام ظهر اخوي محمد , تلفني گفت كه چون به بعضي شهرهاي مركزي تجاوز شده , بهتر است صبر كنيم . جنگ شهرها و مقابله به مثل با روحيات ما سازگار نيست و از هر فرصتي براي توقف آن استفاده مي كنيم .
عصر جمعي از مسئولان صدا و سيما آمدند و درباره خط تبليغاتي در شرايط حاضر و در صورت اوج گيري بحران حملات شهري و خصوصا در صورت استفاده عراق از موشك اس . اس 12 كه احتمال ضعيفي دارد بحث شد ...
پنجشنبه 23 خرداد 1364 ـ 23 رمضان 1405
آقاي صياد (شيرازي ) و فرماندهان ارتشي آمدند و حدود پنج ساعت جلسه داشتيم . برنامه عمليات آينده را توضيح دادند كه بد نيست ولي ضعفهائي هم دارند. احتمال دارد بعدا مثل دفعه گذشته انجام آن را عملي ندانند. عصر آقاي اروج آمد و گزارشي از مذاكراتش را در چين و ژاپن با مسئولان امنيتي آنها درباره تامين امنيت سفر من داد.
احمدآقا آمد و درباره جنگ و راهپيمائي فردا و كيفيت حفظ امنيت مردم و... مذاكره كرديم . عراق تهديد كرده است كه با اسلحه جديدي راهپيمائي (روز قدس ) را مورد حمله قرار خواهد داد و از مردم خواسته كه در آن شركت نكنند. ضدانقلاب هم در پخش شايعات براي ترساندن مردم فعال است و حتي شايع كرده اند كه بمب شيميائي به كار مي برند. به خاطر خستگي زود خوابيدم .
جمعه 24 خرداد 1364 ـ 24 رمضان 1405
تا ساعت ده صبح در منزل مطالعه مي كردم و عفت و مهدي و فاطي عازم راهپيمائي بودند و ياسر كفن پوش شركت كرد. صبح زود هواپيماهاي عراقي به نشان اجراي تهديدات به تهران تجاوز كردند ولي دفع شدند. خبر رسيد كه نه فروند موشك اسكاد هم به شهرهاي غرب و جنوب زده اند. تهديدات براي ارعاب مردم به منظور جلوگيري از شركت در راهپيمائي زياد است اما حضور مردم در سراسر كشور بي سابقه است .
احمدآقا آمد و با هم به دانشگاه (تهران ) رفتيم . خبرنگاران داخلي مدعي اند حدود پنج ميليون نفر در تهران (در راهپيمائي روز قدس ) شركت كرده اند. خبرنگاران خارجي هم به مراسم استقبال امام تشبيه كرده اند. خطبه ها را ايراد كردم . قبل از خطبه ها هم هواپيماهاي عراقي آمدند ولي بي نتيجه فرار كردند و مردم خم به ابرو نياوردند.
عصر آقايان شهاب و خير از وزارت نفت آمدند. مدعي اند هر گونه وسائل و قطعات نيروي هوايي را مي توانند تهيه كنند. به رئيس جمهور گفتم كه از آنها استفاده كنند. شب بيشتر به اخبار گوش دادم . وسعت شركت مردم در مراسم افتخار آميز است و فكر مي كنم براي دشمن مايوس كننده باشد.
پنجشنبه 30 خرداد 1364 ـ 1 شوال 1405
بنا بود به زيارت امام برويم . اما تاخير كردم و امام به حسينيه آمدند. عازم ليبي هستم , وقت هم كم دارم . خاطرات عقب مانده را نوشتم . براي خداحافظي به زيارت امام در اندرون رفتم . درباره مسائل لبنان كه بايد روي آن با ليبي و سوريه بحث شود , مشورت كردم . امام دعاي سفر در گوشم خواندند; لذت بردم .
براي پرواز به ليبي ساعت دو بعداز ظهر به فرودگاه رسيديم با مقداري تاخير هواپيما حاضر شد. مصاحبه اي كردم و پرواز كرديم . جمعي از نمايندگان مجلس و نظاميان و سپاهيان و اعضاي وزارت خارجه همراه من بودند. به ملاحظه مسائل امنيت سفر , مسير را طولاني تر كردند و از خاك شوروي و تركيه و يونان و... گذشتيم .
ساعت ده ونيم به وقت تهران و هشت صبح به وقت ليبي وارد طرابلس شديم (سرگرد عبدالسلام ) جلود (عضو شوراي فرماندهي ليبي ) , با مراسم رسمي نظامي استقبال كرد. به هتل كبير در ساحل درياي مديترانه رفتيم . مذاكرات مقدماتي انجام شد. شام خورديم و خوابيديم . مهدي و ياسر هم با من هستند.
جمعه 31 خرداد 1364 ـ 2 شوال 1405
ساعت هفت صبح با همراهان جلسه اي براي مشاوره در موضوعات مورد مذاكره داشتيم . سپس پنج دانشجوي ايراني كه اينجا درس مي خوانند , آمدند. خيلي راضي نيستند. ساعت نه صبح براي نثار تاج گل به مقبره (بناي سرباز گمنام ). شهداي اشغال ايتاليا رفتيم و سپس به پايگاه هوايي طرابلس براي پرواز به بن غازي جهت ملاقات با قذافي رفتيم .
همراهان با هواپيماي ديگري رفتند و ما با جت فالكن كوچكي آمديم و در بين راه آقاي جلود , اطلاعاتي درباره نيروي هوايي و قدرت موشكي ليبي داد. از اوضاع اقتصادي گفت و ما نيازهايمان را براي جنگ مطرح كرديم . موشكهاي زمين به زمين و زمين به هوا و ضدتانك و پلهاي پي . ام . پي . نزديك يازده صبح با تشريفات وارد فرودگاه بن غازي شديم . در سالن فرودگاه در انتظار رسيدن همراهان , درباره نظام اجتماعي ليبي « جماهير شعبيه » توضيحاتي دادند. موتمرهاي شعبي در سراسر كشور كه از همه مردم تشكيل شده , درباره مسائل مهم تصميم مي گيرند و تصميم هاي آنها به موتمر عام شعبي در مركز جمع مي شود و آنهايي كه راي بيشتر موتمرها را دارند , قانون مي شوند. به ادعاي خودشان مجلس و وزارت و رئيس و مرئوس و ادارات ندارند; البته اسم را نفي كرده اند اما مسمي ها را دارند.
از فرودگاه به نقطه اي در اطراف بن غازي به ديدن (آقاي معمر) قدافي (رهبر جماهيري ليبي ) , رفتيم . او در زير يك چادر بزرگ به سبك عشايري در صحرا مستقر بود و چند شتر و اسب هم كنار چادر بودند. هوا هم در چادر گرم بود. با حالت يك رهبر تا دم چادر به استقبال آمده بود. همراهان را معرفي كردم . چند نفري ماندند و بقيه رفتند و مذاكره شروع شد.
آقاي قذافي مفصلا صحبت كرد. در هيات يك ايدئولوگ درباره اهميت شكل جامعه جماهيري ليبي و انتقاد از شكل معمول دموكراسي كه ما هم آن را گرفته ايم , حرف زد. با تحليلي عشايري درباره نفي مذاهب شيعه و سني و پذيرش اسلام ناب حرفهائي گفت و تحليل ناقصي از اختلاف امام علي (ع ) و معاويه و امام حسين (ع ) و يزيد و... ارائه كرد.
به تلخي به آقاي نبيه بري حمله كرد كه سازمان امل لبنان را عليه فلسطينيان به جنگ واداشته است و سرانجام از ما خواست كه با شيوه جنگهاي مردمي و چريكي با صدام بجنگيم و گرنه جنگ را تمام كنيم و اظهار پشتيباني كرده و تصريح كرد كه آقاي (دكتر علي عبدالسلام ) تريكي وزير خارجه اش كه اخيرا به بغداد رفته , مورد بي توجهي صدام قرار گرفته است . و همين هم باعث شده كه اينها از حركت انحرافي اخيرشان كه به سوي محور ارتجاع و عليه سوريه تظاهر مي كردند , جا خورده اند.




من هم مفصلا درباره جنگ و مساله لبنان و اسرائيل و جبهه پايداري صحبت كردم و لزوم همكاري بيشتر آنها را در حمايت از ما در جنگ خواستم . همچنين درباره لزوم بيداري كامل در مقابل توطئه از هم پاشيدن جبهه پايداري از طريق مسائل جنوب لبنان و ضرورت همكاري بيشتر ليبي با سوريه در مقابل مرتجعان عرب حرف زدم و جواب اظهارات نادرست تاريخي و فكري ايشان را به وقت ديگري محول كردم . ولي به صورت مختصر گفتم كه در مورد مسائل تاريخي اسلامي و فكري و ايدئولوژيك كه در تخصص ما طلبه ها است , بهتر است قضاوت را به ما واگذار كنيد. خسته شديم و جلسه را ختم كرديم .
براي رفع حصر به منزل آقاي قذافي در جوار چادر رفتم . براي استراحت و ناهار ما را به باغي كه از كاخهاي زمان حكومت سابق ليبي است , آوردند و اكثر همراهان را به هتل بردند و فقط آقايان ولايتي و(محسن ) رفيق دوست و مهدي و چند پاسدار با من بودند.
عصر هم همراه آقايان دكتر ولايتي و رفيق دوست براي ادامه مذاكرات به چادر قذافي رفتيم . در مسير به جاهاي مختلفي بردند. آقاي قذافي از سفر سعودالفيصل وزير خارجه عربستان بدون اطلاع ليبي به ايران گله كرد و از اينكه تاكنون يك موشك به عربستان نزده ايم , گله مند بود و گفت ما بيشتر انتظار داشتيم كه به عربستان موشك بزنيد. درباره همكاري با گروههاي مخالف عراق تاكيد داشت و پيشنهاد داد خلبانهايمان را براي آموزش هواپيماهاي روسي به ليبي بفرستيم كه در آينده از آنها عليه عراق استفاده شود و برنامه كلي جنگ و اهداف جنگ را خواست .
توضيحات قانع كننده اي دادم و قرار شد امور اجرائي اصول توافق شده را همراهان من با آقاي جلود ترتيب بدهند. جلسه خوبي بود. به اقامتگاه برگشتيم كه كاخ وليعهد سابق ليبي , برادر زاده ملك ادريس است و گفتند او فعلا در طرابلس به صورت فردي عادي زندگي مي كند. شب , همراهان از هتل براي شام به نزد ما آمدند و از اينكه امروز عصر ليبيايي ها آنها را در هتل منتظر گذاشته اند , گله داشتند و حق هم دارند.
گروهي از مسلمانان سودان آمدند و اوضاع سودان را گفتند. از نظاميان حاكم كه (جعفر) نميري را بركنار كردند , راضي بودند و پيشنهاد داشتند اسراي سوداني را كه در جنگ عراق گرفته ايم , آزاد كنيم . گفتم دولت سودان اعلام كند كه سوداني هاي نظامي را از عراق فراخوانده تا ما(براي آزادي اسراي سوداني ) اقدام نمائيم . دير وقت با دو هواپيما به طرابلس برگشتيم . ساعت يك بامداد به هتل رسيديم و خسته خوابيديم . ياسر و مهدي بعد از مدتي رسيدند.
دوشنبه 3 تير 1364 ـ 5 شوال 1405
ساعت شش بامداد به سفارتمان در دمشق رفتم . با شوراي لبنان و حزب الله ملاقات كردم .
درباره مسائل لبنان و هواپيماي آمريكايي ربوده شده مذاكره كرديم . از من براي كارهاي جاري نظر خواستند. گفتم هواپيماربائي و گروگان گيري به ضرر لبنان تمام مي شود , بنابراين تلاش نمايند تا سرنخي از آنها پيدا كنند و سعي شود كه مساله به خوبي حل شود. جنبه انساني مساله هم مهم است , چون انسانهاي بي گناه و خانواده هايشان از اين مساله رنج مي برند.
گروهي از مسئولان سازمان امل آمدند. از كم لطفي جمهوري اسلامي به آنها گله داشتند و از جريان جنگ با فلسطيني ها به نوعي اظهار شرمندگي مي كردند , ولي مسئوليت امر را متوجه فلسطيني ها مي دانستند. آنها را نصيحت كردم و گفتم از جريان آقاي موسي صدر در راه تفرقه بين مسلمين و اعراب و مسايل گروهي استفاده نكنند.
علماي لبنان اعم از شيعه و سني آمدند. مذاكرات طولاني درباره اوضاع لبنان شد. آنها را توصيه به وحدت شيعه و سني و تحذير از اختلاف كردم . نوعا آگاه و روشن هستند. آقايان سيد فضل الله , شيخ شمس الدين , شيخ سعيد شعبان , ماهرحمود و... صحبت كردند.
رهبران فلسطيني « جبهه نجات فلسطين » از مخالفان (ياسر) عرفات هم آمدند و اعلام وفاداري به جمهوري اسلامي و جهاد مسلحانه (با اسرائيل ) كردند. با آقاي عبدالحليم خدام (معاون رئيس جمهور سوريه ) ملاقات كرديم و او درباره مسائل لبنان مطالبي گفت . بيشتر مي خواست توجيه كند كه سوريه در به كار گرفتن شيعيان در جنگ عليه اردوگاه فلسطيني در بيروت مقصر نيست , ولي نتوانست ما را قانع كند.
به مجلس شعبي سوريه رفتيم و با رئيس مجلس و جمعي از نمايندگان سوريه مذاكره كرديم . حرف زيادي براي مذاكره نداشتيم . مجلس سوريه قدرت كمي دارد و همه قدرت ها در دست رئيس جمهور است . آقاي خدام آمد و جواب حافظ اسد را درباره درخواست موشكهاي سام و اسكاد از طرف ما آورد. مشكلات سوريه را گفت و وابستگي شديد سوريه به شوروي را توضيح داد و گفت مي ترسد شوروي ها امكانات را قطع كنند. قانع نشديم و قرار شد با خود حافظ اسد حرف بزنيم .
براي انجام مصاحبه مطبوعاتي به سفارت (ايران در دمشق ) رفتم و با خبرنگاران صحبت كردم و به سوالات پاسخ دادم . نزديك غروب براي بار دوم با حافظ اسد ملاقات كرديم . بيشتر بحث ما درباره گرفتن موشكهاي سام و اسكاد بود. از شوروي ها مي ترسند كه به ما(موشك ) بدهند. ما هم دست از اصرار و مطالبه برنداشتيم و گفتيم شركت با ما در جنگ نياز به اين مقدار مخاطره دارد; قرار شد بيشتر رسيدگي كنند , ولي درباره لبنان و آينده عراق و كميته سه جانبه همكاري با سوريه و ليبي و موارد سياسي ديگر , پيشنهادهاي ما را پذيرفتند.
براي زيارت ((مرقد مطهر حضرت زينب (س ) به زينبيه رفتيم اما به خاطر ازدحام و تظاهرات مردم و اظهار حمايت از جمهوري اسلامي , نتوانستيم درست زيارت كنيم و به محل اقامت برگشتيم .
عبدالحليم خدام آمد و اعلام كرد كه آقاي حافظ اسد خواسته ما را در خصوص تحويل موشكهاي سام و اسكاد پذيرفته است . او همچنين درباره روابط ما با شوروي صحبت كرد و گفت تبليغات شما عليه شوروي و مساله (اشغال ) افغانستان (توسط شوروي ) مانع گرمي روابط است . گفتيم تبليغات را ممكن است كم كنيم ولي در مورد افغانستان نمي توانيم كوتاه بياييم . اشغال يك كشور اسلامي توسط روسها قابل تحمل نيست و مثل اشغال فلسطين است . سپس ايشان و رئيس مجلس و چند وزير , ما را تا فرودگاه بدرقه كردند.
او در بين راه گفت كه آمريكا به حافظ اسد اطلاع داده اگر گروگانهاي هواپيماربايي در بيروت آزاد شوند , زندانيهاي لبناني در اسرائيل آزاد مي شوند. به مسئولان حزب الله (لبنان ) اطلاع دادم و از آنها خواستم براي پيدا كردن ريشه هواپيماربايان و راهكار براي قانع كردن آنها و تكيه بر مسائل انساني و نيز مخالفت اسلام با ترور و... تلاش كنند.
سه شنبه 4 تير 1364 ـ 6 شوال 1405
حدود ساعت چهار صبح به وقت تهران , هواپيما به فضاي تهران رسيد و بيدارم كردند. نماز صبح را در فرودگاه (مهرآباد). خوانديم . گفتند به تهران گفته شده ديشب ساعت يازده وارد تهران مي شويم و مستقبلان ساعت ها انتظار كشيده اند. اين بي نظمي هنگام ورود به ليبي و سوريه هم وجود داشت و ظاهرا مسئول آن وزارت خارجه است .
به منزل آمديم و تا ساعت هشت صبح خوابيديم . براي گزارش نتايج سفر به زيارت امام رفتم . امام اظهار خوشحالي كردند و فرمودند سفرهاي شما خوب است ولي تا هواپيما در تهران ننشسته از نظر امنيت اضطراب دارند. به شوراي عالي دفاع رفتيم . نيروي هوايي گزارشي از امكانات براي دفاع داد و مطابق معمول بيشتر روي كمبودها تكيه كردند.
ساعت آخر وقت كار مجلس رسيدم . خانواده هاي شهداي هفتم تير مهمان مجلس بودند. بعداز دستور براي آنها صحبت كردم و نماز جماعت را با آنها در كتابخانه مجلس خوانديم و براي آنها دوباره صحبت كردم . آنها ناهار مهمان مجلس بودند...
سه شنبه 8 مرداد 1364 ـ 11 ذيقعده 1405
آقاي (غلامرضا) آقازاده (معاون نخست وزير در امور اجرايي ) آمد و گزارشي از پيشرفت در كار خريد اسلحه داد. او گفت كه چيني ها خوب برخورد مي كنند و اطلاع داد يك شركت از عربستان سعودي پيشنهاد فروش موشك تاو را داده كه اين عجيب است . بعيد است چنين شركتي بدون موافقت حكام عربستان به اين كار اقدام نمايد; يا فريب است و يا تغييري در سياست عربستان سعودي پيش آمده است .
آقاي دكتر(حسن ) روحاني (رئيس كميسيون امور دفاعي مجلس ) آمد و گزارشي از عمليات قادر در منطقه سيدكان داد. او گفت ارتش و سپاه هماهنگ نيستند. دكتر ولايتي و(محمد علي ) هادي آمدند و گزارش سفر به ليبي را دادند در اين سفر قرار شده ليبي موشك اسكاد و سام بفرستد و ما هم سلاحي به آنها بدهيم . از نتايج سفر راضي بودند.
آقاي صياد شيرازي و فرماندهان ارتشي آمدند و حدود پنج ساعت جلسه داشتيم . برنامه عمليات آينده را توضيح دادند. بد نيست , ولي ضعف هايي هم دارد
عبدالحليم خدام آمد و اعلام كرد كه حافظ اسد خواسته ما را درخصوص تحويل موشك هاي سام و اسكاد پذيرفته است
ارتش و سپاه به اين نتيجه رسيده اند ك?

استفاده از اين خبر فقط با ذكر نام شمال نيوز مجاز مي باشد .
ایمیل مستقیم :‌ info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
 
working();

ارسال نظر :
پاسخ به :





نام : پست الکترونیک :
حاصل عبارت روبرو را وارد نمایید :
 
working();

« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما »
هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد

سامانه آموزش آنلاین ویندی
Page created in 0.109 seconds.