.
صفحه اصلي آرشيو جستجو پيوند ها تماس با ما
 
آخرین عناوین
دغدغه های امروز محیط زیست ما ؛
شکار را ممنوع کنید ؛ از شکارچیان محلی تا توریست های پولدار!
شمال نیوز : متاسفانه آنچه امروز در کشور ما به نام مناطق حفاظت شده مشهور شده است، بیشتر به پرورشگاه هایی مبدل شده اند که در آنجا، ابتدا یک گونه جانوری تکثیر می شوند تا لحظه ای که برای متعادل کردن مصنوعی آن محیط، مجوزهای شکار صادر شود....
شکار را ممنوع کنید ؛ از شکارچیان محلی تا توریست های پولدار!

شمال نیوز / مهدی برزین : چشم از مگسگ برنمی دارد، چند ساعتی هست که منتظر پشت صخره کمین کرده است، یک لحظه فرصت دست می دهد و صدای غرشی از آهنین ابزارش، سکوت دشت را می شکند، حیوان روی زمین می افتد اما هنوز جان دارد، پس یک تیر دیگر و خلاص. حالا این حیوان زبان بسته چند ساله بوده، نر بوده یا ماده، در فصل زاد و ولد شکار شده، از گونه آن حیوان، چند راس دیگر باقی مانده و آیا شکار با مجوز بوده است یا نه و بالاتر از همه، شکارچی برای تفریح این کار را می کند یا اگر شکار نکند، نان زن و بچه و خودش را باید گدایی کند؟

قصه شکار و شکارگاه در کشور ما مثل همه جای دنیا که آدمها پایشان رسیده طولانی و ادامه دار است، از اسکیموها که جز برای نیاز غذایشان شکار نمی کنند تا سرخپوست های آمریکای شمالی که شکار تبدیل به توتم می شود برایشان و هزار رسم و رسوم دارد، یا قبایل ماسایی در آفریقا که این کار برای آنها زندگیست و با جانداران اطرافشان در کشمکشی عاشقانه سیر می کنند.

اما اینجا ما دو گونه شکار داریم، یکی بهرام که گور می گرفت تا بهرام گور شود و قصه هاشان نقش می شد بر سنگ ها و دیگری، مردمانی که شیوه زیستی مبتنی بر شکار داشته اند، از گوشت حیوانات خوراک، از پوستشان لباس و استخوان هایشان دوک و سوزن می ساختند، اما هیچ گاه مثل امروز نبوده که آنچنان حیات وحش در چنبره سرایت تفریحات چند شاهزاده و اعیان قدیم، تبدیل شود به محدوده هایی حفاظت شده برای جلوگیری از دست اندازی آدم دوپا به زندگی حیوان چهارپا، دیگر حیوانات شکارچی هم از فرط گرسنگی اسیر بند راس هرم غذایی شده اند، نه فقط هرم تغذیه که آلت دست تفریح و شادمانی آنها!

صحنه های شکار فیل و ببر به جا مانده از جنون استعمارگران انگلیسی، فرانسوی یا هلندی در هند و آفریقا تا صدها کله قوچ که زینت بخش صحنه عکاسی شازده های قاجار مثل ظل السلطان می شدند، همه حکایتی از جنون، سرگشتگی و زیاده خواهی انسان های به ظاهر متمدنی دارد که قافیه آدمیت را به شعور نداشته درندگان و بهایم باخته اند، همان درندگانی که جز به وقت گرسنگی، شکار نمی کنند یا اگر حیوانی باردار باشد به آن حمله نمی آورند.

امروز با کاهش شدید جمعیت گونه های مختلف جانوری و انقراض نسل بسیاری حیوانات خزنده، درنده یا چرنده در دنیا و کشور خودمان روبرو هستیم، اگر روزی شیر ایرانی و ببر مازندران به تاریخ پیوستند، حالا یوز و مرال و غزال هستند که سرشان به خطر است یا در گوشه ای از دنیا، فیل ها قربانی عاج هایشان و کرگدن ها فدای شاخشان می شوند.

همانطور که زیستگاه های این جانوران محدودتر می شود، یکی یکی تعدادشان رو به کاستن میگذارد، برای یک گونه دیگر، دشمن طبیعی باقی نمی ماند، دایره آنها تنگ تر و محیطشان کوچکتر می شود و ناگاه می بینیم برای نجات پوشش گیاهی باید خرگوش ها و چرندگان را شکار کنیم و کمی بعدتر از زیست گاه سابق جانوران چیزی باقی نمی ماند جز بیابان های تفتیده یا دشت های خالی، خالی مثل کف دست!

پرسش اینجاست که تا کی باید همه موجودات، تاوان بی نظمی های مصنوع دست آدمی را پس بدهند، بی نظمی هایی که تعادل زندگی انسان را هم سرانجام بر هم می زند، تا کی باید لیست منقرض شدگان در موزه های تاریخ طبیعی بالا بلندتر شود و برای دیدن چند پرنده و خرنده یا درنده، پشت محفظه های شیشه ای موزه برویم؟ و تا کی باید شکارچیان هر روز عرصه ها را تنگ تر کنند تا فقط چند کیلومتری منطقه حفاظت شده برای یادآوری دشت ها و جنگل های سابقا زنده، ایجاد شود؟

مگر آدمیزاد چقدر می خواهد بکشد، بخورد و ببرد، چند تاکسیدرمی از یک بز کوهی لازم است تا شهوت کلبه های شکار ثروتمدان را ارضا کند؟ دیگر باید چگونه فعالان زیست محیطی به مسوولان یادآوری کنند که حفظ زیست گاه انسانی بدون حضور بقیه جانداران و تعادلشان با آدمها، دیگر ممکن نیست، دیگر چه طور باید به او فهماند که می تواند به شکار لحظه های حیات بپردازد و نه به گرفتن جانها، می تواند به جای تفنگ، دوربین به دست بگیرد و به جای دام گسترانیدن، برای روزهای بی آبی حیوانات، آبشخور بسازد.

محیط زیست و حمایت از حقوق حیوانات نه یک پدیده تفننی و از سر شکم سیری که ضرروتی انکارناپذیر برای زنده ماندن نسل بشر است، دیگر ادامه شکارگری در طبیعت و ویران کردن آن، نمی تواند پاسخی باشد به گسترش بی رویه شهرها چون با نابودی گونه های جانوری و از دست رفتن پوشش گیاهی که ناشی از برهم خوردن تعادل زیستی میان جانداران است، جایی برای سکونت ایمن انسان باقی نمی ماند.

وقتی کلان روند پیش رو باید حفظ و حراست محیط زیست باشد و ابرچالش پیش روی او، تهدیدهای اقلیمی و زیست محیطی است، چگونه باید به خورندگان چند کیلو گوشت آهو و غزال فهماند که دشمن حیات بشری آنها هستند و نه چند گله آهو و بز کوهی که در میان صخره ها به جست و خیز مشغولند.

متاسفانه آنچه امروز در کشور ما به نام مناطق حفاظت شده مشهور شده است، بیشتر به پرورشگاه هایی مبدل شده اند که در آنجا، ابتدا یک گونه جانوری تکثیر می شوند تا لحظه ای که برای متعادل کردن مصنوعی آن محیط، مجوزهای شکار صادر شود، به نام تامین بودجه برای حراست از محیط زیست، مجوز فروخته می شود تا قربانیان بعدی را پروار کنند و توریست های پولدار که در کشور خودشان جرات کشتن یک سنجاب را هم ندارند، در کوه و دشت های کشور ما به شکار غزال و قوچ کوهی بپردازند.

شاهکار دیگر سازمان حفاظت از محیط زیست که این روزها تحت عنوان، اشتغال زایی، بومی سازی حفاظت از زیست گاه ها و احترام به شکارچیان محلی به منصه ظهور رسیده، تعیین مناطقی با نام قرق گاه است که در اختیاربه قول خودشان، بخش خصوصی قرر می گیرد تا شکارها را پرواربندی کنند، مناطقی که متعلق به همه مردم و باشندگان در این سرزمین است اما در مزایده هایی از جنس تفنگ و باروت به علاقه مندان شکار فروخته می شود، کسی هم نمی پرسد این درآمد به چه کار ملت می آید، وقتی از راه ترویج خشونت و میدان دادن به تفریحات جنون آمیز میسر می شود؟

باز هم باید تاکید کرد، حساب اندک دام گذارانی که نه به صورت انبوه که به شیوه سنتی، از راه شکار روزگار می گذرانند تا آنها که نشسته بر مرکب های پیشرفته با اسلحه های گرانقیمت از سر بی دردی، درد به جان طبیعت می افکنند جداست، همان ها که با خرج چند صد هزار تومان ناقابل، آدرس محل زندگی گونه های نادر را از مردم محلی می گیرند و بی اعتنا به زمین و زمان، تا فشنگ در تفنگ دارند به دنبال شکار هر جانداری، تعطیلاتشان را می گذرانند.

اگر مشکل و معضل وجود بیش از دو میلیون اسلحه مجاز شکاری در خانه های شهروندان است، اسلحه هایی که اگر شلیک نکنند، روز به شب نمی رسد و هنر تیراندازی صاحبانشان حرام می شود، راه های بهتری هم برای ارضای احساسات طبیعی آنها و تفنگ هایشان وجود دارد، در همه دنیا، باشگاه های تیراندازی، مسابقات نشانه گیری و کارناول های اسلحه وجود دارد، بدون اینکه خون از دماغ کسی بریزد یا جانداری درازکش شود. در همین رویدادهای بدون خشونت با لحاظ موازین شرعی، حتی می توان مسابقات جایزه بزرگ و شرط بندی هم ایجاد کرد، اقتصادهای محلی را رونق بخشید و تولیدکنندگان اسلحه و فشنگ را هم به نان و نوایی رساند.

می توان حرمت محیط زیست را از دوران کودکی به آنها در مدارس یاد داد، در اردوهای آموزشی، لذت طبیعت نگری، پرنده نگری و ثبت لحظات زندگی حیات وحش را به آنها آموزش داد و نسلی برای آینده این کشور ساخت که به جای تیشه به ریشه خود زدن، تماشای از تخم بیرون آمدن یک لاک پشت دریایی در سواحل جنوب را به نابودی آن ترجیح دهد، چگونه می شود که مردمان محلی در بعضی شهرها، خودشان دست از تفنگ هایشان برمی دارند و حفظ طبیعتشان را برای فرزندانشان بر کشتن چند پرنده و چرنده ترجیح می دهند اما نخبگان عالم ثروت و اقتصاد، نمی توانند تصور کنند که این غارتگری در طبیعت، میراثی جز ویرانی برای فرزندانشان به ارمغان نخواهند آورد؟

ثمرات تفریح دانستن شکار و دور شدن از ارزش های مذهبی، انسانی و سنتی یک فرهنگ قدیمی همان می شود که ناآشنایان با طبیعت، حیوانی را شکار می کنند و مادر نیمه جان باردارش را هم به تماشای جسد فرزندش می برند، آنقدر وقیح می شوند که حتی از انتشار فیلم آن هم هراسی ندارند، حال بیننده آیا نباید از خود بپرسد که جانور کدام است؟ درنده کیست یا دیو و ددی که شاعر از دیدن آن ملول بوده، کجاست؟

بی احترامی به طبیعت و غفلت از آینده نگری با دست یازیدن به منافع کوتاه مدت نه در قاموس اصالت های فرهنگی می گنجد و نه به مصلحت تلاش انسان برای توسعه پایدار در ساحت مدرن منتهی می شود، حالا مدام محیط بان با جلیقه ضد گلوله در طبیعت همراه با جانورکشان تنها رها شود، سلاح های پیشرفته تر برای تهدید آنها ساخته می شود، هر چه که مناطق حفاظت شده را بیشتر حراست کنند، جنگل های بیشتری برای رم دادن حیوانات سوزانده خواهند شد و هر چقدر دل به چند ده هزار دلار پشت سبز جهان گردان از خدا بی خبر، خوش کنند، سبزی طبیعت است که طعمه حریق بی مروتان می گردد، اینگونه است که هر سال باید هزینه های پیدا و پنهانی صرف رفع آسیب های زیست محیطی شود و آنقدر ادامه پیدا خواهد کرد تا دیگر دستان بشر توانی بر کوبیدن بر سر از خاکی که به سر او می شود نخواهد داشت. حفظ محیط زیست اگر هدف است، مسیر آن از همان هدف می گذرد و ابزارش هم دل خود آن نهفته است و نه اجازه دادن به تخریب کنندگان آن به امید خرابی کمتر!


ایمیل مستقیم :‌ info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
 
working();
نظرات خوانندگان :

محمد مرادی 1 خرداد 1397
با سلام
شخصا با دوستم رفتیم کنار رودخانه ماهیگیری ولی با صحنه وحشتناکی روبرو شدیم هزاران ماهی کنار رودخانه مرده بودن!!!!
ما با قلاب سالها طول میکشید اونهمه ماهی بگیریم .
بهتره سازمان محیط زیست اینطور مسایل رو رسیدگی کنند.
یا دام ماهیگیری در رودخانه ها .
همین الان تو فصل تخم گذاری برید رودخانه ها رو بازدید کنید
محمد 3 خرداد 1397
چرا پیام ها رو نمیزارید. تا چه زمانی میخواهید چشمانتان رو به روی حقیقت ببندید، دلیل شکننده شدن جمعیت حیات وخش در نتیجه بی کفایتی مدیران هست، الودگی هوا، الودگی اب و رودخانه ها، خشکسالی، توسعه بی رویه فراورده های گوشت و لبنیات و صادرات بی رویه و بیشتر از ظرفیت و دهها مساله دیگر که تیشه به ریشه زنجیره حیات وحش زده، ایا اینها هم تقصیر شکارچیهای قانونمندی که منتظر مجوز شکار هستند میباشد؟ لطفا منتشر کنید، متاسفانه دولت فعلی ریشه یابی نمیکنند و تیشه به ریشه خیلی چیزها دارن میزنن

ارسال نظر :
پاسخ به :





نام : پست الکترونیک :
حاصل عبارت روبرو را وارد نمایید :
 
working();

« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما »
هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد

سامانه آموزش آنلاین ویندی
Page created in 0.617 seconds.