|
آخرین عناوین
پربیننده ترین عناوین
|
طبیعت مازندران فروشی نیست
دانشیار مردمشناسی دانشگاه مازندران در یادداشتی با عنوان« طبیعت مازندران به مثابه کالا» به بررسی پیامدهای بیمهری به طبیعت و نگاه صرف مادی به این موهبت الهی در زندگی انسان به ویژه آیندگان پرداخت.
شمال نیوز: طبیعت وقتی وارد بازار میشود دیگر نمیتواند از خود دفاع کند زیرا بازار فقط با چیزهایی گفتوگو میکند که قیمت دارند طبیعت قرار نبود فروشی شود، بلکه خانهی ما بود.
«کارل پولانی» اندیشمند برجسته قرن بیستم در دگرگونی بزرگ از لحظهای سخن میگوید که جهان مدرن تصمیم گرفت زندگی را به منطق بازار بسپارد او هشدار میدهد که برای این کار، باید سه عنصر بنیادین زندگی اجتماعی به کالا تبدیل شوند زمین «طبیعت»، کار «انسان» و پول اینها کالا نیستند، بلکه کالاهای خیالی و موهوم اند؛ زیرا نه برای فروش تولید شدهاند و نه میتوانند بدون آسیب، تابع منطق بازار شوند.
در این میان، زمین که پولانی آن را نه فقط خاک، بلکه طبیعتِ زنده، بستر حیات اجتماعی و تاریخ میداند اولین قربانی کالاییشدن است. زمین به چیزی قابل خریدوفروش تقلیل مییابد؛ جدا از حافظه، فرهنگ، معیشت و اخلاق.اگر با این عینک به مازندران نگاه کنیم، پرسش نگرانکنندهای پیش میآید:آیا مازندران امروز نمونهای زنده از تحقق هشدار پولانی نیست؟
لحظهای که زمین از خانه به کالا تبدیل شد!
در بسیاری از گفتوگوهای روزمرهی مردم مازندران، واژهی زمین دیگر یادآور خاک نمخوردهی شالیزار یا بوی ساقههای برنج نیست. زمین امروز عدد است؛ قیمتی که بالا میرود، سرمایهای که باید نگه داشت، امکانی برای تغییر کاربری. پرسش محوری نیز تغییر کرده است: دیگر کمتر کسی میپرسد چه میکاریم؟ و بیشتر این سؤال شنیده میشود که بفروشیم یا نگه داریم؟ این تغییر بهظاهر ساده، یکی از عمیقترین دگرگونیهای اجتماعیِ معاصر است. کارل پولانی، اندیشمند برجستهی قرن بیستم، در کتاب دگرگونی بزرگ دقیقاً از همین لحظه سخن میگوید؛ لحظهای که جامعه تصمیم میگیرد زیست خود را به منطق بازار بسپارد.
پولانی توضیح میدهد که بازار برای آنکه خودتنظیمگر شود، ناچار است چیزهایی را به کالا تبدیل کند که ذاتا کالا نیستند: کار، پول و زمین. او اینها را کالاهای خیالی مینامد، زیرا نه برای فروش تولید شدهاند و نه میتوانند بدون آسیب، تابع منطق عرضه و تقاضا شوند. زمین در اندیشه پولانی فقط خاک نیست زمین یعنی طبیعت، یعنی اکوسیستم، یعنی بستر فیزیکی و فرهنگی حیات انسان. وقتی زمین به کالا تبدیل میشود، طبیعت از متن زندگی اجتماعی جدا و به موضوع معامله فروکاسته میشود. این همان فرایندی است که پولانی آن را فکشدگی مینامد؛ جدا شدن اقتصاد از بافت اجتماعی و اخلاقیاش.
اگر با این نگاه به مازندران امروز بنگریم، دشوار است انکار کنیم که این استان به یکی از مصداقهای روشن هشدار پولانی بدل شده است مازندران سرزمینی بوده که در آن جنگل، دریا، شالیزار و رودخانه نه منبع ، بلکه بخشی از نظم زندگی بودهاند. طبیعت نه بیرون از جامعه، بلکه درون آن جریان داشته است. اما در دهههای اخیر، این پیوند بهتدریج گسسته شده و طبیعت وارد مدار بازار شده است؛ بازاری که فقط یک زبان میشناسد: زبان قیمت
شالیزار، جنگل و دریا؛ روایت کالاییشدن یک زیستجهان
کالاییشدن طبیعت در مازندران نه ناگهانی رخ داده و نه پرسر و صدا بوده است این فرایندی خزنده و آرام بوده؛ آنقدر آرام که بسیاری متوجه عمقش نشدهاند. شالیزار و حتی باغات درون روستاها نخستین جایی است که میتوان این تغییر را دید. زمین کشاورزی که روزگاری محور معیشت، همکاری جمعی و ریتم زندگی بود، امروز به داراییای تبدیل شده که ارزشش نه از محصول، بلکه از موقعیت مکانیاش میآید. هرچه کشت کمتر شود و زمین دستنخوردهتر بماند، گاه ارزش اقتصادیاش بیشتر است و این را در قالب تغییر کابری تعریف می کنند و با این تغییر تعریف زمین نیز در موقعیت کالایی شدن تغییر می کند.
در این منطق کشاورز به بهرهبردار زمین تبدیل نمیشود، بلکه نگهبان سرمایه است کار کشاورزی کمارزش جلوه میکند، دانش بومی بیافق به نظر میرسد و نسل جوان به این جمعبندی میرسد که آیندهی خود را باید بیرون از زمین جستوجو کند. پولانی هشدار میداد که بازار آزاد زمین، پیش از آنکه رفاه بیاورد، بنیانهای اجتماعی را فرسوده میکند؛ زیرا زمین، برخلاف کالاهای صنعتی، اگر بیش از حد تحت فشار قرار گیرد، توان بازتولید خود را از دست میدهد جنگلهای هیرکانی نیز سرنوشت مشابهی یافتهاند.
جنگل در فرهنگ بومی صرفا انبوهی از درختان نبود؛ مسیر دام بود، محل جمعآوری گیاهان دارویی بود، بخشی از حافظه و زیست روزمره بود. اما وقتی جنگل وارد منطق کالایی میشود، به منبع یا دارایی تقلیل مییابد. یا باید بهرهبرداری شود، یا باید بهشکلی محافظت شود که با معیارهای اقتصادی سازگار باشد. در هر دو حالت جنگل از یک موجود زندهی اجتماعی به شیئی قابل مدیریت تبدیل میشود.
پولانی مینویسد: طبیعت وقتی وارد بازار میشود، دیگر نمیتواند از خود دفاع کند؛ زیرا بازار فقط با چیزهایی گفتوگو میکند که قیمت دارند. جنگل، اگرچه برای اکوسیستم حیاتی است، اما زبانش زبان عدد نیست و دقیقاً به همین دلیل، در منطق بازار ضعیف و آسیبپذیر است. دریا و ساحل نیز از این منطق دور نماندهاند.
ساحل در مازندران همواره فضایی عمومی بوده است جایی برای صید، تفریح، مواجهه و شکلگیری روابط اجتماعی اما امروز ساحل تکهتکه شده است؛ بخشی اجارهای، بخشی محصور، بخشی پولی. دریا دیگر حق عمومی نیست، بلکه خدماتی است که باید برایش هزینه پرداخت کرد.
کالاییشدن در اینجا نهتنها طبیعت را محدود کرده، بلکه جامعه را نیز به مصرفکنندگانی منفرد فروکاسته است رودخانهها نیز در زبان توسعه به پروژه تبدیل شدهاند. رودخانه مسئلهای فنی است که باید مهار، لایروبی یا ساماندهی شود. اما این نگاه، رودخانه را از زیستجهان انسانی جدا میکند. وقتی رابطهی فرهنگی با رودخانه قطع میشود، سیل و آلودگی دیگر استثناء نیستند پیامدند. پولانی این توهم مهار طبیعت را یکی از خطرناکترین پیامدهای بازار خودتنظیمگر میدانست.
در این میان، دانش بومی نیز به حاشیه رانده میشود. دانشی که در تعامل طولانیمدت با زمین شکل گرفته، وقتی زمین به کالا تبدیل شود، دیگر مرجعیتی ندارد. یا نادیده گرفته میشود، یا در شرایط تناقضآمیز، ناخواسته به ابزاری برای تخریب بدل میشود. جدایی اقتصاد از اخلاق، همانچیزی است که پولانی آن را عامل فروپاشی نظم اجتماعی میداند.
آیا میتوان مسیر را اصلاح کرد؟
پولانی با وجود همه انتقادهای تندش، بدبین نبود او معتقد بود جامعه در برابر کالاییشدن کامل طبیعت واکنش نشان میدهد؛ واکنشی که آن را جنبش حفاظتی مینامید. این واکنشها همیشه در قالب جنبشهای رسمی یا اعتراضهای آشکار بروز نمیکنند. گاه خاموشاند، فرهنگیاند، یا احساسی. در مازندران، این واکنشها را میتوان در دلزدگی عمومی از پروژههای توسعهای، در نوستالژی طبیعت ازدسترفته، در بیاعتمادی به وعدههای رسمی و حتی در نوعی خستگی اجتماعی مشاهده کرد.
اینها نشانههای جامعهای هستند که زیر فشار منطق بازار، پیوندهایش با محیط زیست تضعیف شده است خوانش پولانیایی از وضعیت مازندران به معنای نفی توسعه یا بازگشت رمانتیک به گذشته نیست.
مسئله این نیست که بازار را حذف کنیم، بلکه این است که اجازه ندهیم بازار همهچیز را سامان دهد. طبیعت اگر صرفاً کالا باشد، توسعه به فرسایش تبدیل میشود اما اگر طبیعت دوباره به بستر اجتماعی بازگردد، توسعه میتواند معنا پیدا کند. زمین پیش از آنکه دارایی باشد، زیستگاه است.جنگل پیش از آنکه منبع باشد، رابطه است.
دریا پیش از آنکه خدمت باشد، حق عمومی است مازندران امروز فقط یک استان نیست نمونهای فشرده از بحران بزرگتری است که پولانی نزدیک به یک قرن پیش آن را توصیف کرده بود. هنوز دگرگونی بزرگ به پایان نرسیده است و بنابراین هنوز امکان تغییر مسیر وجود دارد. این تغییر، نه با شعار، بلکه با بازاندیشی در جایگاه طبیعت در جامعه آغاز میشود.
اگر طبیعت دوباره از حاشیهی بازار بیرون کشیده شود و به متن زندگی اجتماعی بازگردد، مازندران میتواند نه قربانی دگرگونی بزرگ، بلکه هشداری زنده برای فهم آن باشد؛ هشداری که یادآوری میکند طبیعت قرار نبود فروشی شود، بلکه خانهی ما بود.
ایمیل مستقیم : info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000292393
working();
|
working();
|
||||||||||||||||||
« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما » هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد




