.
صفحه اصلي آرشيو جستجو پيوند ها تماس با ما
 
آخرین عناوین
«پایتخت» ؛ بازتولید سنت فیلم‌فارسی !
سید مصطفی مختاباد

شمال نیوز: سید مصطفی مختاباد- چند سالی است که با شروع فیلمبرداری و بدنبال آن پخش و بازخورد سریال «پایتخت» در جامعه، موضوع رعایت اخلاق هنری در اثر و نسبت نزدیکی و دوری مفاهیم نهفته و آشکار این سریال با زیست و زندگی مردم مازندران بحث داغ محافل مختلف از جمله روشنفکران و اهالی فرهنگ و هنر و دیدبانان اصالت هویت مازنی قرار می گیرد.
.
ناگفته پیداست این دلسوزان می دانند که به تعبیر بودریار نظریه پرداز و فیلسوف خردگرای حوزه رسانه و انسان، رسانه ای چون تلویزیون  پدیده ای ضد هویتی است، چرا که زمانی برای دیدار و رویت حقایق ندارد و تنها وظیفه آن تخدیر و خلق واقیعت حاد یا همان عالم تصنع و رویاپردازی عوامانه است.
.
در چنین وانفسایی نقد تولید هنری از منظر بومی و عیارسنجی میزان وفاداری آن به ارزش های نهفته و آشکار زیست بومی، که تنیده به ظرایف سنتی آئینی و زیباشناسانه خرده فرهنگ و میکرو باور است چندان دشوار نیست، چون رسانه در کشورهای پیرامونی یا جنوبی کمتر به بلوغ تولید هنر دست می یازد، زیرا خلاقیت امری چند وجهی و کاملا پدیداری از منظر فلسفه و زیباشناسی است و به تعبیر هگل نیازمند تمامیت معرفتی و عینی است.
.
با این تئوری به آسانی می توان استنتاج کرد که آثار تولیدی رسانه ای کمتر محل ارجاع فرهنگ یا هنر هستند، ولی در میزانی که تولیدکنندگان آثار انبوه و عوام پسند مدعی اصالت گرایی هستند، در حقیقت به همان نسبت از اصالت بدورند، به خصوص در شرایط خاص و حاق بحران اقتصاد هنر.
.
در کشور ما تولید هنری، یا دولتی است یا با سلیقه مدیر دولتی تولید می شود و یا اگر بخش خصوصی بی پشتوانه و غیر حرفه ای مجالی در امر تولیدات هنری همانند شبکه خانگی پیدا کند به هزار دلیل دچار کار بازاری و به عبارتی بساز و بفروش هنری و کالاای می شود، زیرا نهادهای مردم بنیاد که بتوانند از حقوق مردم و یا مشتری بخصوص هنری دفاع نمایند یا وجود ندارند و اگر رخی می نمایند دیده نمی شوند و باز دولت و همان مدیریت دولتی باید امر نظارت و حتی نقد و داوری مردمی یا بجای مردم را اعمال نماید، چون جریان نقد آزاد و غیر وابسته و یا مردم نهاد نیز وجود خارجی ندارد تا در چنین شرایطی به نقد و داوری واقع بینانه حتی از اثری صرف سرگرم سازی محض دست زند.
.
با طرح مباحث فوق در یک معادله ساده، فرمولی بدست می آید که همانا تولید اثر هنری، تنها با نظارت دولت و همه متولیان دولتی با هر سلیقه ای امکان پذیر است و بس!! گفتمان غالبی که فرایند های خوش و ناخوش به همراه دارد، یعنی خلق و تولید در یک رقابت جامعه شناسانه شکل نمی گیرد، بلکه دست پخت و ماحصل نظر و سلیقه و ذوق و دانش هنری و اجتماعی و رسانه ای مدیرانی است که مهر تائید باصطلاح از سوی مخاطب را بر اثر هنری حک می نمایند.
.
این معادله در ظاهر ساده است ولی در باطن بسیار حساس و غامض کل، زیرا اگر این مدیر هنری که حتی در همین سریال های خانگی نیز آنها را به مضحکه می گیرند، آن اشراف نسبی را نسبت به شعاع و عمق اثرگذاری تصمیم خود نداند نهایتا فاجعه و یا تراژدی امروزی تولید آثار رسانه ای در شکل دولتی و غیر دولتی رقم می خورد که در ساحتی با روح مردم و عواطف آنها در زبان باور، نگاه و حس و ذائقه در تضاد آشکار قرار می گیرد.
.
آسیب به خصوص در عصر حضور رسانه های مزاحم و فرار مخاطب بومی صد دو چندان است و اگر در چنین رانش فرهنگی، همه دلسوزان چه فرهنگی-هنری، دینی-معرفتی و سیاسی-اجتماعی پا در میدان حراست و حمایت از ارزش ها، باورها، فرهنگ و زیرساخت های حیاتی معنویت قومی-بومی، زبانی و سنتی نگذارند فردا خیلی خیلی دیر است!
.
زیرا رسانه و گردانندگان و تولیدکنندگان آن تنها و تنها در فکر تامین نیاز آنی خود و باصطلاح مخاطبان از هر طیف و دسته ای هستند، ولی ورود و خروج ناآگاهانه به فرهنگ و تجربه زیسته ای که نام باور و اعتقادات تابویی بومی-قومی دارد نه تنها منجر به بازتولید جراحت عاطفی و روحی می گردد بلکه خواسته و ناخواسته به سوی تخریب درونی و آلوده سازی آن بخش زنده و پویای فرهنگ بومی و خرده فرهنگ خواهد انجامید ؛
.
همانگونه که در سریال پایتخت اتفاق افتاده است !
.
کاری که نام یک اثر هنری را متاسفانه یدک می کشد، اما در عیار سنجی هنری صرفا در حد و اندازه نامی آن هم بدون تجلی به مضمون باقی مانده است، چون نویسندگان و سازندگان بدون شناخت به ماهیت خلاقه فرهنگ بومی مازنی که تلفیقی از میراث مادی و معنوی پیدا و نا پیدا است، و مهمتر از همه در عصری که مخاطب معنا ساز و هوشمند بومی حضور جدی دارد صرفا با بازی فریب تولید اثر هنری واقع گرا خود را مبرا از خطا و ساده سازی مسئله و فرار به جلو نشان می دهند. ولی این سازندگان باید بپذیرند که نمی توانند با بازی غیر حرفه ای بازآفرینی نمایشی آن هم جعلی در برابر حساسیت مخاطب بینا و بیدار دل خود را به کری بزنند، به زبانی ساده مخاطب اصلی و بومی این سریال به هر طریقی اقناع نشده است و منتظر دریافت پاسخی به این گونه سهل انگاری است.
.
اگر سازندگان دریافتی درست از کلیت زبان و بیان نمایشی می داشتند بدون  شک با پژوهش پیش تولیدی میدانی نقاط عطف و تاثیر گذار این زیست بوم انسانی را در می یافتند و با این یافته ها از زاد بومی کهن با زبان و گویش بومی، آداب و رسوم متنوع، خرده باورها، رفتار و پوشاک اصیل، موسیقی بی نظیر نواحی، آئین های نمایشی و … حساسیت هنجاری و ناهنجاری اخلاقی و رفتاری تا روابط و ارتباطات درون خانوادگی و نه تکیه صرف بر روابط خام و بی معنا که به نوعی کمدی بی معنا رفتار را تداعی کند اکتفا می کردند، و در این میان صرفا با اغراق غیر منطقی بر حوادث لحظه ای و بالبداهه به “باز تولید سنت فیلم فارسی” دست نمی زدند!
.
رویکردی بدون شناخت و پژوهش از زیست و زندگی مازنی که ماحصل آن شوخی و حتی جوک سازی غیر منصفانه از آدمها و زندگی مازنی است که سازنده با ترفندی پنهان در کل کار آنرا طمعه قرار داده است، امری سخیف که نشان از نشانشناسی بی فرهنگی در تولید این سریال و دهن کجی به عظمت روح و جان یک زبان فرهنگی ارزشمند است که آنرا در اندازه شوخی های تیپیکال رایج از قبیل عقب ماندگی اجتماعی و فکری و ساده لوحی بی مزه روستایی و روح سطحی پر خاشگری آدمها و باصطلاح کمدی موقعیت و بوف نزول داده اند.
.
اگرچه کار حتی به آن درجه از رشد خلاقه  یعنی زبان و بیان کمدی اشتباهات، رفتاری و یا کمدی اسلب استیک نرسید، چون اثر کمدی و خلاقیت طنازی از ظرایف و طرایفی بر خودار است که موجب شعف و بهجت مخاطب در آثار و تولیدات با گویش بومی محلی می شود، جهانی که این سریال با آن از نظر متن و بیان هنری فرسنگ ها فاصله دارد.
.
حقیقت آنکه سریال «پایتخت» به پایتخت ابداع زندگی تصنعی از مردمی تبدیل شده است که جز بی سلیقگی و سطحی گرایی و رنجش روحی برای مردمی با تاریخ، فرهنگ، عزت، افتخار، شجاعت، پهلوانی و زیبایی حرفی دیگر ندارد!
.
دریغا که ابن کار می توانست با پژوهش و دانش هنری و خلاقیت دلسوزانه در آن وادی ناپسند قرار نگیرد تا موجب رنجش فرهنگی مهربان گردد، آنهم به بهای خندادن سطحی عده ای!
.
اما همانگونه که روایت شد رسیدن به فضای اخلاق فرهنگی رسانه، امری است که باید به تمرین و ممارست در آن دست زد تا در زمانی نه چندان دور به زبان زیبایی در آثار امروزی که جز آرزو و خیالی است دست یافت، حقیقت آنکه هنرمندان ایرانی اگر دل بکار دهند این آرزو فراچنگ آوری است.
.
به هر صورت در سرزمین نیما و دایره جغرافیایی فرهنگی که فردوسی بزرگ از آن با احترامی وصف نشدنی چون “که مازندران شهر ما یاد باد، همیشه بر و بومش آباد باد” یاد می کند، امروز با ذهن و دست ناآگاهان به این آباد شهر، به گونه ای ناکجا آباد نباید یاد شود که باید گفت ای دریغا، اگر به ناآگاهان از زاد بوم امیران و عالمان نگویم در این کنام اندیشه نیک بباید گفت و لاغیر …


ایمیل مستقیم :‌ info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
 
working();
برچسب ها : پایتخت ۳
نظرات خوانندگان :

نا شناس 13 فروردين 1393
به نظربنده این برنامه چندتا معروفی خوبی داشته کیلان ازمازندران جداکرده ومازندران رابعنوان قطب کشتی ایران معرفی کرده ومردمان باخانواده مهربان وغیور ماحافظ طبیعت قدردان پدرومادر معرفی کرده هرچند شهرهای بزرک بزرکترهایشون خانه سالمندان می برنند درود براین مردمان پاک ازاداندیش دوستدارخانواده طبیعت شهرام اطاقسرایی
نا شناس 13 فروردين 1393
آقای رمدانی عزیز چرا خودزنی میکنی این بزرگوار عقده وا کرده و هرچه نقد به مملکت و نظام داشت را در قالب روشنفکرمعابانه و فیلسوفانه مانی سوار بر قلم اندیشه ی معترضش کرد برادر لطفا دقت فرمایید و ساحت رسانه را جولانگاه خویش خواهی و من محوری نسازید طبل مخالفت شما با سریال پایتخت دارد صدایی دیگر میدهد
نا شناس 13 فروردين 1393
آقای رمدانی عزیز چرا خودزنی میکنی این بزرگوار عقده وا کرده و هرچه نقد به مملکت و نظام داشت را در قالب روشنفکرمعابانه و فیلسوفانه مانی سوار بر قلم اندیشه ی معترضش کرد برادر لطفا دقت فرمایید و ساحت رسانه را جولانگاه خویش خواهی و من محوری نسازید طبل مخالفت شما با سریال پایتخت دارد صدایی دیگر میدهد
عبدالله 14 فروردين 1393
مقاله بسیار زیبا با مفاهیم عمیق و ادبیات روزآمد و فنی بود. سریال پایتخت عمق زندگی مازندرانی را نشان نمی دهد و تنها با گذر سطحی و مسخره آلود از وضعیت زندگی عده ای کولی صفت و تابع قیودات سطحی و اعتقادات ظاهری غیر قلبی هم سنت را به بازی گرفت و هم دین را ملعبه دست بازیگرانش قرار داد. البته زاویه نگاه نرمتری هم می شود داشت و با لیبرال مسلکی و برخورد سکولارگرایانه و چشم بسته و تعصب گرایانه جاهل کرداری اقدام به تائید کور و بلا انتقاد از آن نمود.
زاویه دید متفاوت و نقادانه علیرغم اینکه اصحاب قدرت و سیاست و بخشی از مسئولان فرهنگی که سوار بر اریکه مدیریت فرهنگی هستند و هیچ قید و بندی اعم از دینی و سنتی را برای خود لازم نمی دانند، موجبات دلخوری این صاحبان مکنت و جاه و جایگاه و منزلت های مدیریتی در استان می شود و با خرج پول از جیب بیت المال افکار عمومی را به سمت خواسته های خود جهت می دهند و سایت های مشخصی رااجیر می کنند که محتوای سکولاریستی آن فریاد می کند و از مذهب تنها به عنوان پوشش و لعاب استفاده می کنند و قدرت هو و جنجال و غوغاسالاری قابل توجهی دارند. مدیران کلی که رفتار سکولاریستی منتج از افکار لیبرالی خود را بر اریکه هنر و ادبیات غالب می کنند و تلاش وافر دارند تا با بیانات بی وجه تائید آمیز از پایتخت آنرا سریال فاخر جلوه گر سازند، نادانسته نگاه مدافعان اصالت مازندرانی و روحیه مبارزه جویی و فداکاری های بدون چشمداشت و میهمان نوازی های بدون توقع جبران و همکاری های اصیل و قلبی در حل مشکلات همدیگر بدون توقع بازگشت و پاسخ منافع ناشی از آن و دلسوزی های مهربانانه و قلبی نسبت به اقوام و همسایگان و هم محلی ها و همشهری ها و هم استانی ها و هم میهنان و هم کیشان را به امری منفی تبدیل کرده و زیبایی های نگاه مازندرانی را به لودگی و پلشتی و رفتاری انزجار آور غیر قابل تقلید و الگوبرداری جلوه می دهد و با جوک سازی و زشت و عقب مانده جلوه دادن آن و تحمیل نوعی کولی گری انزجار آور جاذبه آن را نابود کرده و گرایشات به زندگی سنتی را نابود می کند.
این پدیده موجب تشویق عده ای تجددخواه و اصالت گریز و رشنفکرنما به دور نگاهداشتن خود و فرزندان خویش از زبان و ادبیات و فرهنگ مازندرانی شده است و سالها است که با ریشه گرفتن از دوران جاهلیت پهلوی (که اتفاقاً همین عده سکولار و لاقید از مدیریت و قابلیت های رضاخان تعریف و تمجید می کنند) خانواده های فوق الذکر با پیشرفته پنداری خود دست رد بر سینه زبان و گویش مازندرانی برای فرزندان خود زده و تقلید از گویش های فارسی تهرانی را برای خود ارزش فرض کرده است. این تقلید در زبان تقلید در پوشش و فرهنگ و رفتار را نیز موجب شده است و در نهایت اخلاق و مراودات و بایدها ونبایدها را هم به سمت اصیل دانستن و پیشرفته دانستن فرهنگ تهرانی جهت داده است.
پایتخت یکبار دیگر در خدمت افکار دوران نحس پهلوی در آمده است و مدیران سکولار و لیبرال مسلک را خوشحال ساخته و توی سر طرفداران سنت های مازندرانی زده است. محتوای سریال پایتخت قابل فخرفروشی نیست و با افزودن عنوان فاخر به انتهای آن هرگز نمی توان به آن افتخار کرد. البته اگر رفتار جاهلی و برخاسته از غرورهای بیجا و سنت های غلط را مورد نقد قرار می داد و راه حل درستی را در مقابل آن مطرح می کرد می توانست مفید واقع شود و اصلاح رفتار و منش را موجب می شد. تحقیرهای قومی و ساده لوح و ببو جلوه دادن مازندرانی هایی که همین الآن در بسیاری از امور در کشور سرآمدهستند و مدیریت قضایی و تقنینی و بخش های قابل توجهی از امور اجرایی کلان کشور را در اختیار دارند، می تواند این برداشت را دامن بزند که یک سناریوی از قبل طراحی شده با یک نوع وابستگی یا دلبستگی به فرهنگ غریبه و یا برنامه ریزی شده در خارج از مرزها در کار بوده تا در اشل کلی برنامه های استعمار پیر انگلیس مقاوم ترین افراد و اقوام را در چشم مردم و افکار عمومی خوار و ذلیل و پست و غیر قابل تقلید نشان دهند و پایتخت و گردانندگان آن می توانند متهم به تبعیت و پیروی از این سناریوی سخیف باشند.
نا شناس 14 فروردين 1393
لعنت بر کسانی که دارند به بهانه های مختلف بین قومیتهای اصیل شیعی ایران اسلامی تفرقه ایجاد می کنند. شورای نظارت صداو سیما که متشکل شده از افرادی ... صدا وسیما که .... خودشان هستند. تازه جماعتی از نمایندگان مردم شمال کشور به پشت صحنه تولید این سریال موهن دعوت می شوند و سکه بهار آزادی دریافت می کنند. تا در این مواقع سکوت اختیار کنند. معلوم نیست تو این کشور نهادی امنیتی نیست که بیاد این سریالها و فیلمها رو رصد کنه؟ فقط میگیم هالیوود اینو بر علیه اسلام و شیعه ساخت. اونو برا ایران هراسی ساخت.... بعد اونوقت تو صدا و سیمای ام القرای جهان اسلام موهن ترین فیلمها و سریالها ساخته میشه...
مهدوی جمنانی 14 فروردين 1393
واقعا عجیبا و غریبا از نوشته ی کامنت فوق که متاسفانه با کلی گویی و غلو و غلط پنداری مبهم ناشی از برداشتهای خویش سعی در طرح مباحثی دارد که میتواند سنگ بنای معیوبی در باورها و اعتقادات فرهنگ عامه ایجاد نماید برادر من سریال پایتخت آنگونه که شما درک میفرمایید درخور این همه القاب و تفسیر و توهین به سازندگان آن نیست درسته این سریال نقاط منفی و وقت پرکنی بسیاری داشته که به زعم حقیر بیشتر ناشی از عدم بهره گیری از کارشناسان خبره بومی و تراکم کاری سازنداگان و فقر فیلمنامه ایی خوب رنج برده و به همین دلیل اگر عنایت داشته تمامیت آن براساس موقعیت های متکی بر توانایی بازیگران و بالبداهه آنی دیکته ی بازیگران ضعیف بومی و سطحی نگری به شان و جایگاه آداب و رسوم و باورهای مرز پرگهر دیار علویان شکل گرفته و دوربین همواره در مسیر بی برنامه گی و تعجیل زمانی و غریبگی با اصالت سرزمینی به ثبت اتفاقات آنی و لحظه ایی متون فاقد واقعیت سرگردان است و نتوانسته عمق و حقیقت فرهنگ اصیل و کهن طبرستان را به نمایش درآورد که در مجال خود حرف بسیار است اما باید اذعلن داشت این سریال نقاط و نکات مثبتی هم داشت که آنهم فدای ندانم کاری های گروه سازنده اش گردید موفق و موید باشید . م . م . ج .
نا شناس 14 فروردين 1393
حالا آقای بزرگ نیا با این مقاله پر محتوی بیاید بگویید منتقدین طنز را نمی شناسند . خیلی عالی نقد کردین درود بر شما
نا شناس 15 فروردين 1393
این حملات فرهنگی زنگ خطره!به خدا تمام اقوام شمال ایران یعنی مازندرانی(تبری) و دیلم و گیلک و تالش حتی تالش هایی که در جمهوری آذر بایجان زیر سنگین ترین فشار های دولت علیف هستن،همگی دارای یک نژاد هستن.حتی زبان این اقوام نیز دارای یک ریشه مشترک و جدای از فارسی است و مجموع جمعیت اقوام شمال ایران از گرگان و کوهستان های شمالی استان قزوین و تهران و سمنان گرفته تا لنکران در جمهوری آذر بایجان وبیخ گوش شهر باکو نزدیک به ده میلیون است.می دو نین ده میلیون یعنی چه؟؟!!!همه ما اقوام شمال ایران از یک ریشه هستیم و باید با هم و به فکر هم باشیم.به تاریخ شکست ناپذیرمون و دلاوران تسلیم ناپذیرمون افتخار کنیم.خشه شماله دا بووم.
نا شناس 15 فروردين 1393
جناب دکتر مختاباد از فرهیختگان و نخبگان ساروی در رشته هنر در سطح کشور و از اساتید دارای کرسی در دانشگاه تربیت مدرس با نگاهی نقادانه و همینطور واقع بینانه توانست این آفت بزرگ فرهنگی که در استان مازندران سایه افکنده را خوب شناسایی و تبیین نماید. رحمانی
یه فرشته 16 فروردين 1393
با سلام خدمت جناب دکتر مختاباد
همانگونه که خود بهتر از بنده واقفید در تعریف هنر عواملی جون منحصر به فرد بودن و عدم دخالت مسائل مالی مطرح است پس نمی توان هژمونی رسانه ای در تمسخر قومی به بهانه طنز و با هدف کینه های شخصی برخی از مدیران رسانه ملی!! از مدیران سابق مازنی چون مرحوم کردان را هنر نامید. هنر مقدس است و این به قول اریان پور نه هنر است.
ارادتمند کریمی آکندی
نا شناس 17 فروردين 1393
اقاي مختاباد اين نوشته شما نقد نيست يا حداقل نقد منصفانه نيست ! قسمت اول و دوم سريال پايتخت كه پخش شد را حتما نديد،والا انقدر ناشيانه نمي نوشتيد و تصور مي كنم شما اصلا نقد را نمي شناسيد. و تاريخچه كاري شما كه اين را نشان مي دهد از حرف تا عمل.......
دلخوري شما از صدا و سيما چه ربطي به طنز دارد .هر وقت خودتتان توانستيد يك طنز ١٠ دقيقه اي روي صحنه ببريد انوقت بفرماييد نقد بفرماييد.
نا شناس 17 فروردين 1393
اين مطلب به ديده نشدن ايشون ان هم در اين سايت كمك مي كند كه نوشانه براي هم باز مي كتيد اقاجون به هم زنگ بزنيد وقت مردمو نگيريد
نا شناس 17 فروردين 1393
اقاي مقدم و تابنده دمتون گرم ،خوب اين ادما بعد از تمام شدن سريال سركارند فكر كنم منتظر تكرارشن كه ول نمي كنن.
نا شناس 20 فروردين 1393
يك سوال جناببب مختاباد موقع پخش پايتخت ١ و ٢ كجا بوديد؟ چون شخصيتها همان شخصيت هستند و گويش ها همان گويش و حتي بهتر هم شده. از شما بعيد است به جاي اينكارا به قول اقاي فردوس حاجيان ، اونايي كه ناراحتن خودشون مشغول ساخت بشن. طبيعي است كه در توان شما اصلا نيست . اقا جان اين سريال سه سال داره پخش مي شه شرط مي بندم اصلا سريال رو نديدي يا موقع تماشا خواب بوديد.

ارسال نظر :
پاسخ به :





نام : پست الکترونیک :
حاصل عبارت روبرو را وارد نمایید :
 
working();

« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما »
هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد

سامانه آموزش آنلاین ویندی
Page created in 0.163 seconds.