گفتگو با هوشنگ عباسي، مردم شناس
هوشنگ عباسي، شاعر، پژوهشگر، روزنامهنگار و گيلانشناس، 3 آبان 1333 در فخرآباد لشت نشاي رشت به دنيا آمد.عباسي تحصيلات ابتدايي را در زادگاه خود و دوره متوسطه را در شهر به پايان رساند و پس از تحصيل در رشته ادبيات و علوم انساني، به عنوان دبير به استخدام آموزش و پرورش درآمد. وي عضو هيات موسس خانه فرهنگ گيلان، دانشنامه بزرگ گيلان و مشاور كميسيون فرهنگي شهر رشت بوده است.
كتاب «شاعران گيلك و شعر گيلك جلد اول» از تاليفات هوشنگ عباسي سال 1380 در جشنواره شعر گيلكي و كتاب «لشت نشاء، سرزمين عادلشاه» نوشته وي نيز سال 1383 در جشنواره دكتر محمد معين رتبه اول را به دست آورد.از جمله كتابهاي هوشنگ عباسي ميتوان به بازتاب نهضت جنگل در هنر و ادبيات، ياوري (آيينهاي تعاون سنتي در گيلان)، شاعران گيلك و شعر گيلكي جلد دوم، فرهنگ بازيها و سرگرميهاي مردم گيلان و سيماي علي در فرهنگ عامه گيلان اشاره كرد.
گيلان از مناطقي است كه با وجود گردآوري و انتشار كتابهاي مختلف در زمينه فرهنگ مردم، همچنان بكر مانده است، دليل اين دستنخوردگي چيست؟
گيلان سرزميني با تنوع قومي و گويشي است و با اين كه از نظر وسعت جغرافيايي از كوچكترين استانهاي كشور است، گوناگوني و تنوع فرهنگي آن بيش از هر جاي ديگر ايران ديده ميشود. قرنهاي متمادي است كه اقوام مختلف در شهر رشت و مناطق ديگر گيلان همزيستي مسالمتآميزي با هم دارند و اين همزيستي فرهنگ مشتركي را پديد آورده است و در عين حال، اين اقوام ويژگيهاي قومي و گويشي خود را حفظ كردهاند. در مقابل حجم عظيم زايش فرهنگي كه در طول ساليان طولاني صورت گرفته، مطالعه و پژوهش درباره اين اقوام و فرهنگ آنها بسيار اندك بوده است.
اقوامي چون گيلك و گالش و تات و تالش؟
بله. گيلكها، گالشها، تاتها، تالشها، كردها و تركها كه در كنار اينها، اقليتهاي مذهبي مثل ارامنه، يهوديها، زرتشتيها و... مجموعه جامعه گيلان را شكل ميدهند.
كه اكثريت با گيلكهاست.
گيلكها در سرتاسر مناطق جلگهاي گيلان پراكندهاند و به كشاورزي اشتغال دارند و اولين اقوام ساكن در گيلان بودهاند. گالشها هم كه تيرهاي از گيلكها هستند، در مناطق كوهستاني و كوهپايهاي زندگي و با دامداري امرار معاش ميكنند. فرهنگ اين مردم بسيار بكر و دست نخورده است. بسياري از آيينها و اعياد باستاني همراه با گاهشمار ديلمي و موسيقي فولكلور هنوز كه هنوز است در ميان آنها رواج دارد.
تالشها و تاتها چطور؟
تالشها در غرب گيلان زندگي ميكنند كه بازمانده نسل كادوسان هستند و موسيقي فولكلور بسيار غني، آيينها و باورداشتها و گويش مختص به خود دارند.
تاتها نيز در مناطق جنوبي گيلان بويژه در رودبار و آباديهاي تابعه آن زندگي ميكنند. اين قوم نيز زبان و فرهنگ و آيينهاي ويژهاي دارند كه برخي از آنها از دوران كهن به جا مانده است.
اقوام ديگري چون كردها، تركها، كوليها و همچنين اقليتهاي مذهبي مانند ارمنيها، يهوديها و زرتشتيها نيز در مناطق مختلف گيلان ازجمله در شهرهاي رشت و انزلي ساكن هستند.
كه به نظر خيلي كم درباره اين اقليتها كار شده است؟
بله. درباره زبان و فرهنگ اين اقوام بسيار اندك كار صورت گرفته و در مواردي هم مطالعهاي انجام نگرفته است. منابع پژوهشي ما درباره تاتها و گالشها و كردهاي گيلان بسيار ناقص است و كاستيهاي فراواني دارد. به دليل تحولات فني، اقتصادي و رسانهاي كه در زندگي مردم تاثير گذاشته، بخش عمدهاي از فرهنگ مردم كاركردهاي خود را از دست ميدهند و از گردونه زندگي مردم خارج ميشوند. درصد زيادي از فرهنگ اين اقوام ناشناخته مانده است.
جدا از محققان بومي و ايراني، محققان اروپايي و امريكايي نيز گيلان را محل خوبي براي گردآوري فرهنگ مردم ديدهاند. بايد كتابهاي ارزشمندي به قلم اين افراد چه به صورت ترجمه و چه به صورت نسخه اصلي چاپ شده باشد.
نخستين مطالعات گيلانشناسي به وسيله اروپاييها صورت گرفته است. پيش از آن بررسي و تحقيق همهجانبهاي درباره گيلان تاليف نشده بود.
الكساندر خودزكو (1891 1806 ميلادي) در سالهاي 1830 به بعد در عصر محمدشاه قاجار به عنوان كنسول روسيه در رشت خدمت ميكرد. اقامت چند ساله او در گيلان و آشنايياش با فرهنگ و زبان مردم گيلان وي را برانگيخت تا درباره فرهنگ مردم گيلان به مطالعه و پژوهش بپردازد. كتاب سرزمين گيلان تكنگاري درباره گيلان است. وي همچنين ترانههاي فولكلور گيلان را جمعآوري و به چاپ رسانده است.
پس از او ه. ل. رابينو، كنسوليار انگليس در گيلان كه در سالهاي 1812 1806 ميلادي در گيلان بوده به پژوهش درباره فرهنگ گيلان دست يازيد و كتاب ولايات دارالمرز گيلان ايران را تاليف كرد. او همچنين چند كتاب ديگر درباره فرهنگ فولكلور گيلان نوشت و به گردآوري فرهنگ اقوام ساكن در ايران علاقه نشان داد. كتابهاي ورزشهاي باستاني گيلان، ترانههاي گيلكي، داستانها و و چند كتاب ديگر حاصل تلاش اوست.
آرتور كريستين سن (1945 1875 م) شرقشناس دانماركي كه در آن دوران به ايران سفر كرده بود گويش گيلكي رشت را تاليف كرد.
و متاخراني مثل مارسل بازن و كريستيان برومبرژه.
بله. حاصل مطالعه مشترك آنها كتابي به نام گيلان و آذربايجان شرقي است. پس از آن هم مارسل بازن كتاب تالش، منطقهاي قومي در شمال ايران را در سال 1358 به عنوان تز دكتراي خود به دانشگاه سوربن پاريس ارائه داد.
كريستيان برومبرژه هم درباره مسائلي چون معماري و مسكن در جامعه روستايي، آشپزي، باورداشتهاي مردم گيلان، زندگي و اقتصاد روستاييان به مطالعه و تحقيق پرداخت و كتابها و مقالات متعددي از او در مجلات معتبر جهان به چاپ رسيده است. بجز اينها، برخي از مردمشناسان ژاپني، كرهاي و امريكايي در جامعه گيلان به مطالعه پرداختند كه بايد منتظر چاپ آثارشان بود.
«لشت نشا، سرزمين عادلشاه» منوگرافي است به قلم شما. زماني تكنگاري در ايران رواج خوبي داشت و نمونههاي موفقي چون اورازان جلال آلاحمد، يوش سيروس طاهباز، ايلخچي و مشكينشهر غلامحسين ساعدي و آلاشت هوشنگ پوركريم منتشر شد. چرا اين روزها كمتر شاهد چاپ منوگرافي هستيم؟ دليلش به خاطر كمكاري محققان است يا شرايط ديگر؟
تكنگاري يكي از راههاي درست شناخت جوامع روستايي و بومي است و ديرزماني نيست كه به روش علمي در ايران آغاز شده است. در اين روش جنبههاي مختلف حيات اجتماعي، جغرافيا، ساختهاي اقتصادي اجتماعي، فرهنگي، خانوادگي، آيينها و نهادها و ارزشها، هنجارها و ويژگيها و مسائل ديگر يك واحد اجتماعي به طور دقيق مورد پژوهش قرار خواهد گرفت.
تكنگاري چه در شكل بيوگرافي (شرححال و توصيف زندگي يك فرد و تجربيات شخصي) و چه در شكل منوگرافي (بررسي همهجانبه يك واحد اجتماعي) اقدامي ثمربخش و پرفايده است. در شيوه تكنگاري نهتنها اجزا و عناصر مختلف يك واحد مورد پژوهش قرار ميگيرند بلكه روابط ميان عناصر اجتماعي و روابط ميان آنها نيز مورد مطالعه قرار ميگيرد.
تكنگاري اولين بار در ايران چه زماني شروع شد؟
تكنگاري در اوايل دهه 50 به كوشش موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران با تاسيس بخش تحقيقات روستايي شكل گرفت. در آن دوران به دليل اصلاحات ارضي و تاسيس شركتهاي زراعي و تعاوني روستايي نياز به آگاهي و شناخت بيشتري از جامعه روستايي و دهقاني ايران بود و به نوعي از اين پژوهشها حمايت ميشد و سازمانها و نهادهاي دولتي اين آثار را چاپ ميكردند و نقش كاربردي داشت. امروزه آن شرايط تغيير كرده است و براي اصلاحات در جامعه روستايي سياست برنامه ريزي شده مدوني وجود ندارد. تكنگاري در سالهاي اخير نيز از طرف برخي موسسات رسمي و مراكز آموزش عالي و سازمانهاي اداري و برخي از پژوهندگان مستقل صورت ميگيرد. متاسفانه يا در تيراژ معدود و محدود چاپ ميشود يا در گوشهاي از آرشيو اداري بايگاني ميشود و گرد و غبار فراموشي روي آن مينشيند و امكان دسترسي و استفاده همگان از آن وجود ندارد.
نمايش و بازيهاي بومي گيلان همچنان در مراسم ملي و مذهبي در گوشه و كنار اين خطه به چشم ميآيد، چقدر از اين بازيها در مناطق گيلان باقي ماندهاند؟
بازيهاي بومي و قومي منبعث از خصايص اجتماعي و فرهنگي، اقليمي و جغرافيايي و تاريخي هر سرزمين به وجود آمدهاند و هماهنگ با باورداشتها و آيينها و آداب و رسوم در گستره دوران متحول شدهاند. نمايشها و بازيهاي قومي آميزهاي از حركات و زيباييهاي آرماني و ميراث تاريخي را به نمايش ميگذارند و راز و رمزهاي زندگي را به تصوير ميآورند.
گيلان از نظر نوع بازي و نمايش بسيار غني و پربار است. حقير با امكانات محدود و شخصي نزديك به 500 بازي و نمايش بومي را گردآوري و ثبت كردم. اين بازيها نه تنها براي سرگرمي در اوقات فراغت به وجود آمدهاند، بلكه شيوهها و روشهاي تعامل و تقابل با سختيهاي دوران و طبيعت ناسازگار را به فرزندان آموزش ميدهند.
پارهاي از نمايشها و بازيهاي بومي همچنان به حيات خود ادامه ميدهند و در بسياري از اعياد و مراسم ملي يا مذهبي اجرا ميشوند؛ اما پارهاي ديگر بنا به دلايل مختلف به حاشيه رانده شدهاند و از يادها زدوده ميشوند. متاسفانه رسانههاي عمومي، مراكز آموزشي و نهادهاي فرهنگي سهم عمدهاي در نابودي آن دارند.
مثل نمايش زيبا و ديدني «عروس گوله».
بله يا عروس گل كه يك نمايش كمدي موزيكال بهارخواهي است و در نيمه دوم اسفند در استقبال از نوروز اجرا ميشد و از نمايشها و بازيهاي آييني بومي است. چند دهه است اجرا نميشود يا آيينهاي بومي و قومي تيرماه سينزه يا نوروزبل.
كه در سالهاي اخير احيا شدهاند.
بله يا لافندبازي. كشتي گيله مردي از جمله بازيها و نمايشهايي هستند كه به دليل جذابيتهاي نمايشي و رزمي در اعياد و جشنها به شكل گذشته اجرا ميشوند. همچنين نمايش آييني مذهبي تغزيه به دليل بار و محتواي عقيدتي مذهبي در مراسم مختلف از جمله آيينهاي ماههاي محرم و صفر و در برخي از روزهاي سال اجرا ميشوند و هنوز هم در ميان اقشار سنتي جامعه پايگاه مورد پسندي دارند.
گيلانيها تعصب و تاكيد بسيار زيادي به گيلان دارند به عنوان مثال، بيشتر محتواي كتابهاي شما درباره گيلان است. فكر نميكنيد برخي از اين آداب و روسم و باورها همگانيتر از گيلان باشند؟
گيلانيها در رفتار اجتماعي در مقايسه با اقوام ديگر تعامل بيشتري دارند و رويدادها و حوادث تاريخي نيز گواه اين انديشه است.
نهالهاي فرهنگ گيلان از دانههاي فرهنگ تناور ايراني بارور شده است. گيلان گرچه در دوراني به استقلال زيسته اما پيوسته جزو مناطق جداييناپذير ايران بوده است. زبان و گويش گيلكي شاخهاي از زبان ايراني و از خانواده زبانهاي شمال غربي ايران است. گيلان حتي پيش از حضور آرياييها در ايران، داراي فرهنگ و تمدن ويژهاي بود. آثار و كشفيات باستانشناسان در مناطق مختلف گيلان از جمله رودبار، املش و هشتپر مويد اين نظر است. ما به فرهنگ ايراني افتخار ميكنيم، اما تلاش ميكنيم هويت بومي خود را حفظ كنيم و باور داريم از اين طريق ميتوانيم در باروري فرهنگ ملي موثر باشيم.
بسياري از باورهاي مردم ما منبعث از اسطوره و آيينهاي ملي و باستاني است تلاش ما براي گردآوري و جمعبندي آن هيچ تضاد و تبايني با فرهنگ ملي ندارد، بلكه دريچه تازهاي براي شناخت بيشتر پارهاي از فرهنگ اين سرزمين ديرينه است.
آيا در كتابهاي شما هيچ تلاشي شده تا مسائل فرهنگي گيلان با ديگر مناطق ايران تطبيق و بررسي شوند؟
اين كوشش صورت گرفته و به طور تطبيقي نيز بررسي شده است. به طور نمونه، من در كتاب 2 جلدي شاعران گيلك و شعر گيلكي كه به بررسي ادبيات هزار ساله گيلكي پرداخته، كوشش داشتهام اينگونه شعري را با نمونههاي طبري، آذري، كردي و رازي تطبيق دهم و وجوه اشتراك آنها را بيابم. يا در مقدمه كتاب ياوري سعي كردهام برخي از آيينهاي تعاون در ديگر مناطق ايران را بياورم و مقايسهاي صورت بدهم و نميدانم تا چه حد موفق بودهام.
كتابي به نام آيينها و باورداشتهاي مردم گيلان آماده چاپ داريد، تا جايي كه من اطلاع دارم، كتابي به همين نام از محمود پاينده انتشار يافته است. كتاب شما چيزي بيشتر از كتاب پاينده دارد. آيا كاملكننده هم هستند.
كتاب زنده ياد محمود پاينده به نام «آيينها و باورداشتهاي گيل و ديلم» از كتابهاي ارزشمند در زمينه فرهنگ فولكلور گيلان است؛ اما ميتوان نمونههايي از آيينها و باورداشتها را يافت كه در آن كتاب نيامده است. بسياري از فصلهاي كتاب كلي بوده، ميشود داخل جزييات شده، ميتوان گفت مكمل آن است.
اگر بخواهيم فقط نام محققان گيلاني را ببريم، از حوصله يك جلسه هم ميگذرد با اين همه دوست داريم نام محققان و حوزه تحقيقات شان را از زبان شما بشنويم؟
من در مقالهاي پژوهشگران گيلان را به 4 نسل تقسيم كردم. نسل اول پژوهشگران در گيلان زندهيادان كريم كشاورز، ابراهيم فخرايي و جهانگير سرتيپپور بودند كه هر يك از آنان با خلق آثاري به فرهنگ گيلان خدمت كردند.
زندهياد كريم كشاورز كتاب گيلان براي جوانان را نوشت، جاويدروان ابراهيم فخرايي تكنگاري چندي از جمله گيلان در گذرگاه زمان، ادبيات گيلكي، گيلان در جنبش مشروطيت، سردار جنگل و چند كتاب ديگر را انتشار داد.
شادروان جهانگير سرتيپپور كتابهاي: ريشهيابي و فرهنگ واژگان گيلكي و نامها و نامداران گيلان را نگاشت. در اين كتابها بخشي از فرهنگ فولكلور گيلان و فرهنگ گيلكي نيز ثبت شده است. در كنار اينان بايد از دكتر منوچهر ستوده با دو جلد كتاب گرانسنگ از آستارا تا استرآباد و فرهنگ گيلكي ياد كرد. همچنين از فرهيختگاني چون جعفر خماميزاده با ترجمههاي ارزشمند و فريدون نوزاد با تاليف چند كتاب از جمه گيله گپ، تاريخ نمايش در گيلان و چهل تكه.
نسل دوم پژوهشگران گيلان شناسي زنده ياداني چون محمود پاينده لنگرودي با چند كتاب مردمشناسي از جمله آيينها و باورداشتهاي گيل و ديلم، فرهنگ گيل و ديلم و ضربالمثلهاي گيلكي، سيدمحمدتقي ميرابوالقاسمي با آثاري چون مردم گيل و ديلم، گيلان از آغاز تا مشروطيت و گيلان از مشروطيت تاكنون، ميراث اسماعيله، گيليرد و چند كتاب ديگر، محمدولي مظفري با مقالات متعدد در زمينه گاهشمار گيلاني و باورداشتهاي مردم شرق گيلان. دكتر رضا مدني با مقالاتي در زمينه زبانشناسي و تاريخ گيلان كه ياد همه آنان گرامي باد.
در همين نسل كاظم سادات اشكوري با كتاب افسانههاي اشكور بالا و چند مقاله ارزشمند، دكتر اصغر عسگري خانقاه با كتاب روستاي قاسم آباد و مقالات متعدد، محمد بشرا با 2 كتاب افسانههاي جانواران و مقالات ارزشمند در زمينه فرهنگ فولكلور. طاهر طاهري با مقالات مردمشناسي، محمدتقي پوراحمد جكتاجي با چاپ 2 مجله دامون و گيلهوا و انتشار مجموعه 6 جلدي گيلاننامه تلاش زيادي براي اشاعه فرهنگ گيلان به عمل آورد. در اين ميان، علي عبدلي با چاپ چند منوگرافي از جمله تات و تالشان، تالشيها كيستند و كتابها و مقالات متعدد. مصطفي فرضپور ماچياني با چاپ رسالههايي چون نوروز در ماچيان، فرهنگ ماچيان و افشين پرتو با چاپ چند كتاب درباره تاريخ گيلان. عليرضا كشور دوست با كتاب گيلانشهر. فرامرز مسرور ماسالي با چند كتاب درباره ماسال و شاندرمن از جمله نسل دوم پژوهندگان هستند.
نسل سوم محققان گيلاني؟
نسل سوم پژوهندگان گيلان بيشتر آثار و تاليفات خود را پس از انقلاب انتشار دادند. رحيم چراغي، جمشيد شمسيپور خشتاوني، محمود نيكويه، مسعود پورهادي و قربان فاخته، نمونههاي خوبي از اين نسل هستند. رحيم چراغي با چاپ متلهاي كودكان و روزهاي نو درباره نوروز، محمود نيكويه با چند تكنگاري درباره استاد ابراهيم پورداود، قربان فاخته با انتشار 2 كتاب سرزمين گيلان و گاهشمار تاريخ گيلان، مسعود پورهادي با انتشار 2 كتاب بررسي گويش رشتي و گاهشمار گيلاني، جمشيد شمسيپور با چاپ مقالاتي در زمينه فولكلور تالش، رضا دستياران با چاپ كتاب گيلان در عصر باستان از جمله مولفان اين دوره هستند.
و جوانان نسل نو هم البته فعاليت ميكنند؟
بله كساني مثل سيدهاشم موسوي، عليرضا حسنزاده، علي بالايي لنگرودي، محمد شهاب كومله، بيژن عباسي، سيامك دوستدار، كيوان پندري، منوچهر هدايتي و تعدادي ديگرند كه مجال طرح همه آنها نيست.
كساني هم در زمينه موسيقي فولكلور گيلان به طور مشخص كار كردهاند.
بله كساني مثل استاد فريدون پوررضا با كتاب موسيقي فولكلوريك گيلان. ناصر وحدتي با جمعآوري ترانههاي گالشي. صفر رمضاني با چاپ مقالات متعدد در زمينه موسيقي گيلكي و گالشي. رحيم نيكمرام با چاپ چند مقاله در زمينه موسيقي تالشي. كريم كوچكيزاده و شاهرخ ميرزايي هر كدام با چاپ مقالات و نوشتههايي در زمينه موسيقي گيلان در اين عرصه تلاش كردند. در ضمن بايد از گروه پژوهشگراني كه به سرپرستي ابراهيم اصلاح عرباني ياد كنم كه 3 جلد كتاب نفيس درباره گيلان منتشر ساختند.
هوشنگ عباسي محقق بومي است كه فرهنگ بومي گردآوري ميكند. آيا تلاشي از طرف موسسات دولتي صورت گرفته تا مشكلات پژوهشي از پيش پاي شما برداشته شود؟
پژوهشگر بومي معمولان از خودش تغذيه ميكند بي آن كه چشم به عنايت كسي يا دستگاهي داشته باشد. پژوهش وقت و انرژي زيادي ميطلبد و در ازاي كاري كه صورت ميگيرد مزد ويژهاي به آن تعلق نميگيرد. پژوهش علمي و اجتماعي معمولا عاشقانه و ايثارگرانه است و به دليل اين كه جذابيت مادي ندارد و معيار انجام آن پول نيست، تنها معدودي از افراد به سوي آن جلب ميشوند.
شايد بتوان گفت پايتختنشينها وضعيت بهتري از شهرستاني دارند و به نوعي از كارهاي آنان حمايت ميشود اما در شهرستانها به دليل محدوديت منابع و نهادهاي چاپ و نشر مشكل دوچندان است. بسياري از پژوهشهاي خوب و ارزشمند كه در شهرستانها صورت ميگيرد، هيچ گاه فرصت رونمايي پيدا نميكنند و خيلي زود به فراموشي سپرده ميشوند.
خود من 10 كتاب درباره فرهنگ بومي و گيلانشناسي آماده چاپ دارم؛ اما هنوز ناشري براي چاپ آن پيدا نكردهام كتابهايي مثل فرهنگ بازيها در گيلان، فرهنگ جغرافيايي گيلان، فرهنگ زنان گيلان، هنر و تمدن گيل، تاريخ فعاليت انجمنهاي علمي و هنري در گيلان، آيينها و باورداشتهاي اقوام ساكن در گيلان، تاريخ ادبيات گيلكي، تاريخ نظم و نثر در زبان گيلكي، نمايشهاي آييني و پهلواني در گيلان، سيماي علي در فرهنگ عامه گيلان و آيينهاي شادماني و نوروزي در گيلان. حتي برخي از طرحهاي پژوهشي مردمنگاري كه براي سازمانهاي پژوهشي استان گيلان انجام دادهام براي آنها هم زمينه چاپ فراهم نيامده است.
درست 10 سال پيش وقتي به شما زنگ زدم تا درباره «قصه عزيز و نگار» اگر نسخهاي داريد كمك بگيرم، گفتيد تحقيقتان آماده چاپ است. حال بعد از 10 سال انتشار آن به كجا رسيده؟ آيا طلسم چاپ آن خواهد شكست؟
قصه عزيز و نگار به دليل تم عاشقانه و رمانتيكگونه و عناصر سمبليك و نمادي كه در آن است، از دوران كودكي براي من يك داستان دلپذير و جذاب بود. به همين علت درصدد بودم رواياتي از آن را جمعآوري و چاپ كنم.
درسال 1365 روايتي از اين قصه را كه در منطقه سياهكل و ديلمان اجرا ميشد، با صداي مصطفي رحيمپور ضبط و پياده كردم. روايتي ديگر از اين قصه را زندهياد سيدمحمدتقي ميرابوالقاسمي به من داده بود و روايتي ديگر را نيز به آن اصافه كردم.
در مجموع 3 روايت شد و مدخلي هم بر آن نوشتم. در سال 1375 دوست ناشري اين كتاب را از من گرفت با اين كه مجوز چاپ آن در سال 1380 يعني يك سال پيش از چاپ كتاب شما صادر شده بود، شرايط بهگونهاي تغيير كرد و آن ناشر امكان چاپ آن را نيافت؛ اما در آن هنگام كه كتاب در دست ناشر بود شما با من تماس گرفتيد و از من خواستيد تا روايتي اگر از اين قصه دارم براي چاپ در مجموعهتان به شما بسپارم.
با ناشر تماس گرفتم و گفتم اگر كتاب را چاپ نميكنيد به آقاي عليخاني بدهم. تاكيد كرد كه بزودي چاپ خواهد كرد. بعدها كتاب شما چاپ شد، اما طلسم چاپ اين كتاب نشكست. راستش من وقتي مجموعه عزيز و نگار شما را ديدم، تقريبا آن را جامع يافتم و ديدم سنگ تمام گذاشتيد و ضرورت چاپ و انگيزه انتشار را از دست دادم.
شايد روزي نسخههاي جديدي به دست من برسد و بخواهم روي آن كار كنم، ولي فعلا درصدد چاپ آن نيستم. در مجموع ما در شرايطي هستيم كه نميشود براي آينده برنامهريزي كرد. بسياري از برنامهها آنگونه كه آدم ميخواهد پيش نميرود. بالاخره بايد تحمل كرد، ماند و تلاش كرد.
منبع: روزنامه جام جم/يوسف عليخاني
استفاده از اين خبر فقط با ذكر نام شمال نيوز مجاز مي باشد .
ایمیل مستقیم : info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
working();