در این روزها زمزمه هایی از ساختمان شماره یک استان مبنی بر تغییراتی در منصب شماره یک آن به گوش می رسد. هر چند مقدمتا باید عرض کنم که قصد ندارم در این نوشته به سیاه نمایی و یا تخریب یک عده و اعمال آنها بپردازم. ولیکن باید چند نکته ای را هرچند در عین ایجاز و اختصار به آن اشاره کنم.
تقریبا چهار سال پیش، آیت الله طبرسی نماینده ولی فقیه استان در مراسم معارفه مهندس کریمی به عنوان نوزدهمین استاندار مازندران، در انتقاد از جابجاييهاي مكرر استانداران در مازندران و عمر كوتاه فعاليت مديران ارشد كه بهرحال به نفع استان نخواهد بود، لزوم ثبات مديريتي در مازندران را در قالب جملهاي معترضه و طنزآميز گوشزد كرد و فرمودند: استاندار جديد را با ميخ به زمين بند ميكنيم تا تكان نخورد! عدم وجود ثبات مدیریت توانسته لطمات زیادی به بدنه استان وارد کند.
استانی که مدیریت اول آن با استاندار و زیر مجموعه متبوعش همراه است، بیش از پیش به اهمیت این موضوع می افزاید.
مدیریتی که همراه با یک برنامه ریزی مدونی نسبت به امور جاریه استان به فعالیت خود می پردازد که آن هم در گرو زمان و زمان هم در گرو ثبات مدیریت محقق می شود.
اما متاسفانه مردم مازندران در طول 33 سال انقلاب شاهد بیست استاندار در استان خود بوده اند که تقریبا به طور متوسط هر یک و نیم سال یک استاندار سکان مازندران را به دست می گیرد که این خود باعث نگرانی اهالی این استان است.
هر چند این را باید متذکر شد که استاندار بعدی باید آشنا به امور جاریه استان باشد و نشود که مدتی از ریاستش بگذرد و تازه به امور استان واقف گردد و همواره دارای یک برنامه مدونی برای استان باشد و متعهد به نظام و انقلاب و مردم باشد و آنگاه است که می توان استاندار جدید را با میخ به زمین بند کرد و از آن بهره برد.
موضوع دیگری که باید به آن اشاره کرد و این خود بی ربط به موضوع ما نیست، عدم بهره گیری از ظرفیت های استان است. استانی که خود به صدور مدیران ارشد به سایر استانها معروف است نباید به این مرحله عقب ماندگی نسبت به سایر استانها برسد. مدیرانی که باید آنها را شناسایی کرد و در مناصب خاص خودشان به کار برد. هرچند در این سالها شاهد بروز یک مشکل فرهنگی در جامعه مازندران بودیم که با کمک متولیان فرهنگی اعم از علمای اعلام و نهاد های فرهنگی من جمله صدا و سیما و سایر رسانه ها باید رفع شود. این مشکل فرهنگی در نبود همدلی و همراهی مدیران استان نسبت به هم و به طبع مردم و عدم اعتماد آنها نسبت به مدیران محلی می باشد. که ریشه ی این تفکر را باید در انتصاباتی جستجو کرد که آلوده به مسائل سیاسی شده و بعضا ناموفق از آب در آمده که باعث تصویری کدر از این اعتماد شده است.
متاسفانه فضای امروز استان در نقطه ی مطلوب بسر نمی برد و رشد لاک پشتی آن اثرات جبران ناپذیری بر بدنه این جامعه می زند. هر چند نباید کارهای انجام شده در این سالها را نادیده گرفت ولیکن کارهای انجام شده را نیز نباید کافی و وافی دانست چرا که استان مازندران دارای ظرفیت های بالقوه فراوانی می باشد که می توان در سایه همدلی و همراهی مسئولین و مردم،استان را به نقطه تعالی حقیقی خود برسانند.
امیدوارم در روزهای آتی شاهد تغییرات خوبی برای استان باشیم. انشاءالله