به گزارش شمال نیوز/یدالله جوانی: در آستانه عاشورای حسینی قرار داریم و بهترین آرزوها در این ایام، عاشورایی بودن و با حسین(ع) بودن است. عاشورا مظهر عقلانیت، عشق و دلدادگی به معبود است. حقیقت عاشورا و ماجرای خونین کربلا، صدق «انالحسین مصباحالهدی و سفینهًْ النجاهًْ» را اثبات نمود و کلام نبی مکرم اسلام مبنی بر «حسین منی وانا من حسین» را معنا بخشید. حال که حقیقت اینچنین است، طالب کوی حسین شدن و لباس عاشورایی بر تن کردن، عین عقلانیت و تنها راه نجات است. عاشورا و کربلا، راه درست زندگی کردن و راه درست مردن را به همگان میآموزد. اگر بخواهیم حسینی و عاشورایی باشیم، باید مکتب عاشورا و آرمان و اهداف عاشوراییان را به درستی بشناسیم. اهمیت و ضرورت این شناخت، بسیار بالاست. باید به این نکته مهم توجه داشته باشیم که اگر عاشورایی و حسینی نباشیم، زمانه لباس دیگری بر تن ما خواهد کرد و آن لباس، جز لباس یزیدی، چیز دیگری نخواهد بود. مگر نه این است که «کلیوم عاشورا و کل ارض کربلا»، یک حقیقت انکارناپذیر است. اگر اینچنین است - که هست - پس باید در کربلا و عاشورای خود، جبهه امام حسین(ع) و جبهه یزید را به درستی بشناسیم.
موقعی میتوانیم حسینی و عاشورایی باشیم که با حسین زمان و با عاشوراییان زمان همراه شده و در مقابل یزیدیان زمان از حق و تمامی ارزشهای اسلامی دفاع کنیم. اگر با شاخصها و مختصات عاشورا و کربلای 1400 سال قبل آشنا باشیم، براساس همین شاخصها، میتوانیم دو جبهه حق و باطل امروز را به خوبی بشناسیم. عاشورا، مکتب توحید و خداپرستی، مکتب دوری از شرک و بتپرستی، مکتب عزتخواهی و دوری از ذلت و خواری، مکتب آزادیخواهی و رهایی از اسارت طاغوت زمان، مکتب ظلمستیزی و دفاع از مظلوم و در یک کلام، عاشورا مکتب دفاع از حق و مقابله تمامقد با باطل است. عاشورا با چنین مختصاتی، مکتب انقلاب است و انقلاب اسلامی، از چنین مکتبی سرچشمه دارد. مبانی، اصول، آرمانها و اهداف انقلاب اسلامی همگی برگرفته از مکتب امام حسین(ع) است. قیام امام خمینی(قدسالله نفسه الزکیه) به همان دلایلی رخ داد که امام حسین(ع) قیام کرد. امام حسین(ع) قیام کرد و نهضت خونین کربلا را پدید آورد تا اسلام زنده بماند. امام خمینی(ره) نیز با همین هدف قیام کرد. بر این اساس، پرچمدار جبهه حق در کربلا و عاشورای عصر حاضر، امامین انقلاب اسلامی یعنی حضرت امام خمینی(ره) و خلف صالح آن عزیز سفر کرده، حضرت آیتاللهالعظمی امام خامنهای(مدظلهالعالی) هستند. حسینیان و عاشوراییان زمان آن کسانی هستند که زیر این پرچم قرار گرفته و پرچمدار و حرکت اسلامی و انقلابی آن را با تمام وجود یاری میکنند. در مقابل جبههای که امام خمینی و در ادامه آن مقام معظم رهبری شکل دادهاند، جبهه یزیدیان زمان قرار دارد.
شبکه استکبار با سرکردگی امریکای جهانخوار، شبکه صهیونیزیم بینالملل با سرکردگی رژیم غاصب و کودککش اسرائیل و شبکه اسلام امریکایی با سرکردگی آلسعود خبیث و خائن به امت اسلام، هماکنون جبهه یزیدیان را تشکیل میدهند. هرچند جبهه یزیدیان زمان، یک جبهه به ظاهر قدرتمند به نظر میرسد، لکن حسینیان و عاشوراییان زمان نیز با بهرهگیری از درسها و عبرتهای عاشورای سال 61 هجری قمری، توانستهاند یک جبهه قدرتمند را برای دفاع از حق و مقابله با باطل پدید آورند. جمهوری اسلامی با محوریت ولایتفقیه در کانون این جبهه قرار دارد. مسلمانان بیدار و بهپا خاسته در اقصی نقاط جهان، خود را متعلق به جبههای میدانند که امام خمینی پدید آورد و امام خامنهای آن را رهبری میکند.
این جبهه امروز وسعت پیدا کرده است. مرزهای راهبردی این جبهه، فراتر از مرزهای جغرافیایی ایران است. اکنون مرزهای راهبردی جبهه حق با محوریت جمهوری اسلامی ایران را باید در شرق مدیترانه از یکسو و دریای سرخ و دریای عرب و خلیج عدن از دیگر سو دید. مرزهایی که به سمت شمال آفریقا در حال گسترش است. در این جغرافیای گسترده، پیروان حق و باطل به صورت جدی در حال نبردی سرنوشتساز هستند. یک طرف ملتهای مظلوم و مسلمانان بیداری هستند که به حسین زمان لبیک گفته، از هویت دینی، عزت و استقلال خود دفاع میکنند. حزبالله لبنان، گروههای مقاومت فلسطینی مانند جهاد اسلامی، رزمندگان سوری، حشدالشعبی در عراق و انصارالله در یمن، نمونههایی از عاشوراییان زمان هستند که با ایثار و فداکاری، با جهاد و شهادت بر مبنای ایمان و معنویت، از حق در برابر باطل و یزیدیان دفاع میکنند. در جبهه مقابل، فریبخوردگان جهان اسلام در قالب گروهکهای تکفیری و تروریستی، همانند داعش، القاعده، النصره و همچنین دولتهای فاسد، مستبد و وابستهای چون آلسعود در خدمت طاغوت و یزید زمان یعنی امریکای جنایتکار هستند. آری، این صحنه نبرد حق و باطل امروز است. امروزی که من و تو، در آن زندگی میکنیم. این صحنه، همان صحنهای است که در هر مقطع از تاریخ، با یک مختصات جغرافیایی و انسانی بروز و ظهور میکند؛ لکن حقیقت آن یکسان است. همان حقیقتی که با عبارت زیبای «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» توصیف شده است. پس در خود و احوالات خویش بنگریم که به کدامین جبهه تعلق داریم. آیا تحت ولایت الله قرار داریم و جبهه حسین زمان را یاری میکنیم، یا تحت ولایت طاغوت هستیم و جبهه امریکا و متحدانش را تقویت میکنیم. آیا انقلابی هستیم و رهبر عزیز و انقلابی خود را نصرت میکنیم، یا غیرانقلابی بوده و خواسته یا ناخواسته، آگاهانه یا ناآگاهانه، آب به آسیاب جبهه یزیدیان میریزیم. حاصل این کلام آنکه انقلابی بودن، انقلابی عمل کردن و انقلابی ماندن از الزامات اصلی برای حسینی و عاشورایی بودن است.
انقلابیگری در ذات و جوهره تکتک اصحاب باوفای امام حسین(ع) موج میزند. بدون انقلابیگری، نمیتوان حسینی و عاشورایی بود. از مختصات این انقلابیگری، بصیرت حسین زمان و ایستادن در برابر یزید زمان است. به دنبال راه سوم نگردیم که اساساً چنین راهی وجود ندارد. بین دو جبهه حق و باطل، جبهه سوم وجود خارجی ندارد. بیتفاوتها و کسانی که سرگرم زندگی کاملاً مادی و دنیایی هستند، گمان نکنند در راه سوم حرکت میکنند و کاری به جبهه حق و باطل و به تعبیر عامیانه، کاری به این طرف و آن طرف ندارند. باید همگان بدانیم که اگر با حسین زمان نباشیم و اگر حسین زمان را نصرت نکنیم، خواسته یا ناخواسته، یزید زمان را یاری کردهایم و این نوع زیستن، برخلاف عقلانیت و عشق است.