.
صفحه اصلي آرشيو جستجو پيوند ها تماس با ما
 
آخرین عناوین
آقای مهاجرانی! اشتباه نکنید
سید عمار کلانتری
آقای مهاجرانی! اشتباه نکنید

دکتر عطاء ا... مهاجرانی، وزیر ارشاد دولت اصلاحات که حتی حاضر نشد برای حمایت از مهدی کروبی چند روزی در تهران کنار همسرش خانم جمیله کدیور به جلب آرا به نفع مهدی کروبی بپردازد، در مطلبی در سایت خود، از به حوادث اخیر با عنوان جایگزینی حکومت اسلامی به جای جمهوری اسلامی با حکم رهبر انقلاب تعبیر کرده است.

ایشان می‌نویسد:

"دوستی زنگ زد. صدایش می لرزید. بغضش ترکید. نتوانست رسا حرف بزند. اصرار داشت در یک جمله بگویم در ایران، در وطنمان چه اتفاقی افتاده است؟. گفتم، رهبری معظم تصمیم گرفتند حکومت اسلامی را جایگزین جمهوری اسلامی کنند. همه ما باید در این جشن فرخنده شرکت کنیم و از ژرفای دل و دیده شادمان باشیم..
این جوانانی که در خیابان های تهران و شهرستان ها کتک می خورند. با چهره های خونین بهت زده نگاه می کنند. آقای موسوی و کروبی و روحانیون مبارز که بیانیه می دهند ، گمان می کنند، می شود از جمهوریت نظام و رای ملت حمایت کرد. برای من مثل روز روشن است که 22 خرداد 1388 چهار ماه پس از سی سالگی انقلاب، عصر جمهوری در کشور ما به پایان رسید و آقای احمدی نژاد با تنفیذ ولایت مطلقه امر، آراء لازم را احراز کرد و پیروز شد. این پیروزی مبارک باد...در عصر حکومت اسلامی که با مانور اقتدار پلیس و نیروهای امنیتی آغاز شد؛ رای و صندوق رای با صندوق کاغذ باطله چه تفاوتی دارد..."


در ابتدا باید خطاب به ایشان بگویم، ‌نه من و نه هیچ یک از دلسوزان نظام از حوادث اخیر راضی نیستند و بسیاری برای حل مشکل و پیش‌رفتن امور بر مسیر قانون تلاش می‌کنند، اما آیا درست است که ایشان از آب واقعاً گل‌آلود ماهی بگیرند و اتفاق پیش‌آمده را تبدیل جمهوری اسلامی به حکومت اسلامی بدانند؟!

به راستی برای من این که از دکتر مهاجرانی که خود را اهل مطالعات اسلامی می‌داند و حتی کتاب‌هایی در زمینه تاریخ اسلام و قیام عاشورا دارد، و چنین جملات و توصیفاتی ببینم، بسیار عجیب و غیرمنتظره بود.

آیا ایشان حکومت با آن‌چه «مانور اقتدار از پلیس و نیروهای امنیتی» و «یکی دانستن رأی با کاغذ باطله» خوانده‌اند را حکومت اسلامی می‌دانند؟

در این‌باره باید عرض کنم طرح ماجرای جایگزینی حکومت اسلامی به جای جمهوری اسلامی سابقه‌ای طولانی دارد. آن گونه که نگارنده به خاطر دارد، ‌سال‌ها پیش هفته نامه‌ «شما» ارگان جمعیت موتلفه اسلامی در سر مقاله‌ای پیشنهاد جایگزینی حکومت اسلامی به جای جمهوری اسلامی را مطرح کرد. اما بزرگنمایی این یادداشت توسط جناح مقابل و به ویژه سازمان مجاهدین انقلاب، آن را بیشتر طرح کرد. مخلص کلام آن یادداشت، این بود که چندان نیازی به رأی‌گیری از مردم نیست و حکومت بهتر است به جای تن دادن به این شیوه پرهزینه، تنها خود را ملزم به رعایت قوانین اسلام بداند.

در مقابل، طیف اصلاح‌طلب این شیوه را خلاف مبانی امام خمینی(ره) می‌دانستند که به اعتقاد آنان، با وجود مقبولیت گسترده در میان مردم، پس از پیروزی انقلاب حتی نوع نظام جمهوری اسلامی را به رأی مردم گذاشت و طرح کنندگان این «حکومت اسلامی» را مخالف خط امام ارزیابی کردند.

هر چند ممکن است مطابق باور این دوستان چنین تفکری متناقض با اندیشه و خط فکری امام خمینی باشد، اما باید دید آیا «حکومت اسلامی» به معنای اداره حکومتی بدون داشتن پروسه‌ رأی گیری در مراحل مختلف از مردم و صرفاً با اجرای احکام اسلام، با آموزه‌های اسلام در تناقض است؟

به نظر می‌رسد با نظر به دیدگاه‌های مطرح شده در تاریخ اسلام و سیره پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت و معصومین(ع) به راحتی نمی‌توان چنین ادعایی را مطرح کرد. البته یک موضوع پذیرفتن است و آن این که حکومت اسلامی به هیچ وجه، به زور و بدون خواست و موافقت مردم تشکیل نمی‌شود. اما از سوی دیگر نمی‌توان گفت تنها قرائت از حکومت اسلامی، مدلی است که توسط امام خمینی و تحت عنوان جمهوری اسلامی در ایران بنا نهاده شد و در آن، درباره‌ امور مختلف از تعیین رهبر گرفته تا رئیس دولت و نمایندگان مجلس، از طریق آرای عمومی تصمیم‌گیری می‌شود.

برای نمونه می‌توان به حکومت رسول خدا(ص) در مدینه و یا حکومت امیرالمومنین(ع) در کوفه توجه نمود که هر دو پس از بیعت و رضایت اولیه مسلمانان و دعوت از آن دو بزرگوار شکل گرفت،‌ اما پس از تشکیل حکومت، پیامبر خدا(ص) و امام علی(ع) خود برای اجرای امور مسلمین تصمیم می‌گرفتند، ‌هر چند مشورت‌هایی نیز با برخی مردم می‌کردند.

در عرصه کنونی نیز چه بسا فقهی که مورد اعتماد مردم بود، می‌توانست اداره جامعه اسلامی را با رضایت مردم برعهده بگیرد و البته از راهکارهایی چون انتخابات و پارلمان و... نیز استفاده نکند و اتفاقاً حکومت او را هم می‌توان حکومت اسلامی نامید.

البته ویژگی این «حکومت اسلامی» مدینه و کوفه این بود که نه تنها به مردم زور گفته نمی‌شد و با آن‌ها به خشونت برخورد نمی‌شد،‌بلکه امیرالمومنین(ع) دفاع از کوچکترین حقوق غیرمسلمانان را وظیفه خودمی‌دانست که تغبیر مشهور ایشان درباره این که اگر در حکومت ایشان خلخال از پای زن یهودی درآورند و کسی از غصصه بمیرد، حق است. این البته نتیجه طبیعی اجرای احکام اسلامی در حکومتی است که نام اسلامی بر خود می‌بندد.

بررسی عملکرد رسول خدا(ص)، امیرالمومنین(ع) و امام حسن مجتبی(ع)، تنها معصومانی که عملاً توانستند در مقاطعی اداره حکومت اسلامی و شیعی را برعهده گیرند، نشان می‌دهد که آن بزرگواران، هیچ‌گاه بدون رضایت مردم ادامه حاکمیت خود را برنتافته‌اند.

از سوی دیگر نگاهی به سیره امیرالمومنین(ع) – چه آنان که توفیق تشکیل حکومت یافته‌اند و چه آنان که موفق به چنینی امری نشده‌اند – نشان می‌دهند آن‌ها رویکردی کاملاً صفر و صدی به مسأله حکومت اسلامی دارند، به این معنی که آن بزرگواران حاضر نشده‌اند کوچکترین تخطی از احکام الهی را برای تشکیل و یا تداوم حکومت اسلامی انجام دهند.

به عنوان نمونه، پس از درگذشت خلیفه دوم، عمربن خطاب، وی با تشکیل شورای شش نفره، آن را مسئول تعیین جانشین خود کرد که امامم علی(ع) نیز یکی از آن شش تن بود. این یک فراز قطعی و تاریخی است که عبدالرحمن بن عوف (عثمان) پیش از همه خطاب به امام علی(ع)،‌خلافت مسلمین را به ایشان پیشنهاد کرد تا بر اساس «کتاب خدا»، «سنت رسول» و «سیره پیشین» حکومت را اداره کند.

اما امام اول،‌ با پذیرش حاکمیت بر اساس قرآن و سنت نبوی، به هیچ‌وجه شرط سوم را نپذیرفت و با این تصمیم ایشان، برای بیش از 12 سال حکومت مسلمین به دست فردی فاسد افتاد که چنان مردم را به خشم آورد که در نهایت جز به قتل او حاضر نشدند.

قطعاً اگر عقل «مصلحت اندیش» ما به جای امیرالمومنین(ع) بود، استدلال می‌کرد که با یک دروغ مصلحتی می‌توان اداره جامعه اسلامی را به دست گرفت و مردم را از فساد عثمان نجات بخشید، اما امام اول شیعیان هرگز چنین تصمیمی نگرفت.

سخن به درازا کشید، اما به جناب آقای مهاجرانی باید متذکر شوم اگر حکومتی حیات خود را با آنچه ایشان اقتدار پلیسی یا یکی دانستن رأی و کاغذ باطله نامیده، تضمین کند، نه تنها آن را نمی‌توان جمهوری اسلامی نامید، بلکه قطعاً اطلاق عنوان «حکومت اسلامی» نیز بر آن نادرست است.

از سوی دیگر همواره دو طیف فکری بوده‌اند که معتقد بودند جمهوریت و اسلامیت با هم همخوانی ندارند. از یک سو طیف آیت ا.. مصباح و گروهی از کسانی که در لابه‌لای سخنان خود بارها اظهار کرده‌اند که اسلام با دموکراسی و پذیرش رأی مردم سازگاری ندارد و لذا باید رأی مردم را به کناری نهاد و اسلام را گرفت. سوی دیگر طیف، کسانی چون عبدالکریم سروش و همفکران اویند که آن‌ها نیز تقریباً برهمین باورند به گفته سروش، ما و مصباح همراستاییم. تنها با این تفاوت که اینها می‌گویند اسلام را در حوزه اجتماعی به کنار می‌نهیم و صرفاً به رأی مردم متکی باشیم.

با این حال دیدگاه امام خمینی و آیت ا... خامنه‌ای، رهبر انقلاب اسلامی، با این هر دو طیف مخالف بوده و آن‌ها همواره بر ارزش رأی مردم و همگرایی جمهوریت و اسلامیت نظام تأکید کرده‌اند؛ به گونه‌ای که به عنوان نمونه بیانات رهبر معظم انقلاب درباره مفهوم مردم‌سالاری دینی آنچنان گسترده و مشروع است که جمع‌آوری آن‌ها یک کتاب قطور مستقل به وجود خواهد آورد.


استفاده از اين خبر فقط با ذكر نام شمال نيوز مجاز مي باشد .
ایمیل مستقیم :‌ info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
 
working();

ارسال نظر :
پاسخ به :





نام : پست الکترونیک :
حاصل عبارت روبرو را وارد نمایید :
 
working();

« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما »
هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد

سامانه آموزش آنلاین ویندی
Page created in 0.143 seconds.