موسسه علم و امنیت بینالملل که در سالهای گذشته نقشی گسترده در فضاسازی علیه ایران داشته در تازهترین گزارش خود به آمریکا توصیه کرده است که خواستههای تازهای در مذاکرات مطرح کند
موسسه علم و امنیت به ریاست دیوید آلبرایت در سالهای اخیر نقش گستردهای در فضاسازی علیه برنامه هستهای ایران داشته است.
این موسسه به ظاهر غیردولتی همچنین از اصلیترین اتاق فکرهای دولت آمریکا و گروه ۱+۵ به شمار میآید و بخشی از درخواستهای ۶ کشور در مذاکرات هستهای، بر پایه گزارشهایی است که این مجموعه منتشر کرده است.
علم و امنیت بینالملل سال گذشته نیز گزارشی را منتشر کرد که بسیاری از دیدگاههای مطرحشده در آن، در ادامه مذاکرات در دستور کار مذاکرهکنندگان غربی قرار گرفت.
این موسسه این هفته نیز در پی تفاهم ایران و ۶ کشور بر سر مولفههای کلیدی برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، گزارشی بر مبنای سند منتشر شده از سوی وزارت خارجه آمریکا منتشر کرد.
با توجه به موارد فوقالذکر بررسی این گزارش میتواند چشماندازی از آنچه ممکن است مذاکرهکنندگان غربی در ۲ ماه و نیم باقیمانده تا ضربالاجل تیر ماه در مذاکرات مطرح کنند، به دست دهد.
در این گزارش مواردی چون لزوم افزایش محدودیتها بر غنیسازی و فعالیتهای هستهای ایران حتی پس از پایان دوره توافق، ابدی شدن برخی تعهدات ایران، سختگیرانهتر شدن روند کاهش تحریمها و خودداری همیشگی تهران از غنیسازی اورانیوم در سایت فردو مطرح شده است.
با توجه به اهمیت این مسئله، متن کامل این گزارش ۱۳ صفحهای ترجمه شده، که در ذیل آمده است:
چارچوب ۱+۵ و ایران: نیاز به تقویت
نویسندگان دیوید آلبرایت، آندرا اتریکر، سرنا کلیر، هوستن وود
موسسه علم و امنیت بینالملل
۱۱ آوریل ۲۰۱۵
چارچوب اخیر توافق هستهای بین ایران و گروه ۱+۵، نه یک سند مکتوب بود و نه در قالب یک سند مدون به صورت عمومی منتشر شد. بلکه آمریکا، فرانسه و ایران هرکدام جداگانه «فکت شیتهای» خود را نوشتند و مفاد گوناگون مورد توافقی را شرح دادند. نسخه فرانسوی انتشار عمومی نیافت. با این حال نسخههای آمریکا و ایران در موضوعات کلیدی از جمله کاهش تحریمها تفاوت قابل توجهی داشت یا شامل مفاد متفاوتی است. فکت شیت ایالات متحده نسبت به دو مورد دیگر با جزئیات بیشتری منتشر شد. در توضیح این فکت شیت، مقامات آمریکایی حاضر در مذاکرات گفتند که در طول مذاکرات، ایران با تمامی مواردی که در فکت شیت آمده است موافقت کرده است. بنابراین در این تحلیل ما نظرات خود را بر پایه فکت شیت ایالات متحده مطرح کردهایم و فرض بر این است که این مفاد دقیق هستند. از اینجا به بعد، از این (سند آمریکا) تنها با عنوان «فکت شیت» یاد میکنیم.
ما تحلیل خود را برای بدست آوردن اطلاعاتی در مورد مفادی که در فکت شیت آمریکا نیامده و دستیابی به جزئیات دقیق مربوط به مفاد کنونی که در ابتدا چندان مشخص نبودند، به تاخیر انداختیم. این مساله به ما اجازه داد که تصویر دقیقتری از چارچوب توافق داشته باشیم. در این مدت ما دو بار از جانب مذاکرهکنندگان آمریکایی توضیحاتی درباره فکت شیت دریافت کردیم و همچنین با متخصصان و کارشناسان رسانهها که آنها هم به نوبه خود جلسات توجیهی (به تیم آمریکایی) داشتهاند، بحثهایی کردیم. علیرغم اطلاعاتی که ما بدست آوردیم ما میدانیم که مفاد چارچوب توافق برای عموم غیرقابل دسترس است. با این حال ارزیابی کلی ما این است که این چارچوب پیچیده در مواردی مفادی عالی دارد (از جمله موارد مربوط به رآکتور اراک)، چندین بند دیگر آن بر اساس آنچه فعلا منتشر شده ناکافی هستند (مواردی چون محدودیتهای غنیسازی و تحقیقات و توسعه سانتریفیوژی) و چند مورد دیگر آن نیز در حال حاضر به دلیل آنکه هنوز نیاز به مذاکره بیشتر دارند، قابل ارزیابی نیست.
ما در موسسه علوم و امنیت در طول ۱۸ ماه گذشته وقت بسیار زیاد روی مذاکرات ایران و گروه ۱+۵ گذاشتیم. ما مطالعات زیاد و محاسبات دقیقی در مورد زمان گریز انجام دادیم و کارگروههای تخصصی زیادی با حضور متخصصان و خود مذاکرهکنندگان برگزار کردیم تا چالشهای مهم و ویژه مذاکرات را بررسی و حل کنیم. ما همچنین با مذاکرهکنندگان و مشاوران فنی چند کشور درگیر در مذاکرات دیدار کردیم. و منصفانه است که بگوییم که هیچ گروه دیگری به اندازه ما روی مفاد این توافق و توصیه آن به مذاکرهکنندگان، شناسایی پازلهای مختلف و ارزیابی نقاط ضعف و قوت مقررات و مفاد پیشنهاد شده کار نکرده است. ما از جلسات بسیاری با مذاکره کنندگان بهره بردیم و فرصت کافی داشتیم تا نگاه خود را مستقیما به مذاکرات برنامه اقدام مشترک و همچنین مذاکرات منتهی به این چارچوب توافق منتقل کنیم. به همین خاطر، کمکهای ما شاهد قدردانی و بازخورد مثبت از سوی مذاکرهکنندگان چند کشور بوده است.
ما مشکلات حصول توافق با ایران را که برای امتیاز دادن بسیار مقاومت میکند، درک میکنیم. به عنوان مثال بیش از یک سال وقت صرف شد تا با چانهزنیهای بسیار ایران با مولفه زمان گریز ۱۲ ماهه که برای دستیابی به توافق بسیار مهم است، موافقت کند. مذاکرهکنندگان آمریکایی تاکید کرده بودند که بدون آن (زمان گریز ۱۲ ماهه)، حصول توافق غیرممکن است. ما به طور کامل از این موضوع حمایت میکنیم و به خاطر دستیابی به این هدف از مذاکره کنندگان تمجید میکنیم.
ما از دستاوردهای فوقالعاده در این چارچوب توافق قدردانی میکنیم و مفاد ارزشمند بسیاری در آن میبینیم. ما همچنین خشنود هستیم که در این چارچوب توافق مفادی قرار گرفته که ما پیش از این از آن حمایت کرده بودیم یا آن را به مذاکره کنندگان توصیه کرده بودیم و حداقل در یک مورد پیشگام آن بودیم. با این حال مذاکرات هنوز تمام نشده و بسیاری از چالشهای دشوار باید حل شوند تا به مرحله نهایی برسیم. هدف نهایی ما دستیابی به یک توافق درخور است. برای این کار، یک هدف ویژه برای مذاکرات دستیابی به توافقی است که در آن ماهیت برنامه هستهای ایران منحصرا صلح آمیز باقی بماند و زمان لازم برای واکنش از نظر دیپلماتیک و بینالمللی در نظر گرفته شده باشد تا درصورت تخطی ایران از تعهداتش یا تلاش آن برای ساخت تسلیحات هستهای، بتوان ایران را متوقف کرد. به قول وندی شرمن معاون وزیر خارجه آمریکا «ما باید مطمئن شویم که هرگونه تلاش ایران برای نقض تعهداتش آنقدر محسوس و زمانبر باشد که هیچ شانسی برای موفقیت نداشته باشد». این موضوع باید هسته مرکزی هرگونه توافقی باشد. با این وجود ما هنوز ارزیابی نمیکنیم که به این هدف دست یافتهایم.
ما در این ارزیابی به بحث در مورد ارزیابی خود از اینکه کدام مفاد باید تقویت شوند یا جزئیات بیشتری به آنها اضافه شود، میپردازیم. به عقیده ما، تقویت مفاد توافق، در طول مذاکرات سه ماه آینده ضروری و قابل حصول است.
رآکتور آب سنگین اراک؛ مدلی برای کل توافق
مقررات وضع شده برای رآکتور اراک کافی و میتواند مدلی برای این توافق و تلاشهای آینده مربوط به کنترل تسلیحات میباشد. اگر این توافق اجرا شود رآکتور اراک نمیتواند اورانیوم با غنای مورد نیاز برای ساخت سلاح تولید کند. این رآکتور میتواند پلوتونیوم تولید کند اما کیفیت و کمیت آن نسبت به قلب رآکتوری که در آن اورانیوم طبیعی قرار میگیرد، پائینتر خواهد بود.
هسته اصلی از کشور خارج و یا نابود میشود و که این امر تضمین میکند تبدیل رآکتور، برگشتپذیر نیست. هسته جدید میتواند با اورانیوم غنیشده تغذیه میشود و کوچکتر از آن است که قرار دادن سوخت اورانیوم طبیعی در آن، برای کارکردن رآکتور کافی باشد.
ایران به طور نامحدود متعهد میشود که هیچ پولوتونیومی جدا نکرده و یا تحقیق و توسعهای در خصوص جداسازی پلوتونیوم (از پسماند) انجام ندهد. همچنین منتقل کردن همه سوخت مصرفی به خارج از کشور در تمام طول عمر رآکتور میتواند اطمینان را تقویت کند.
ایران آب سنگینی علاوه بر نیازهای رآکتور اصلاحشده اراک انبار نکرده و متعهد شده است که تا ۱۵ سال، آب سنگین مازاد را در بازارهای بین المللی به فروش برساند.
تنها نقطه ضعفی که میتوان به آن اشاره کرد، این مورد این است که ایران موافقت کرده است فقط به مدت یک دوره معین (۱۵ سال) رآکتور آب سنگین جدید نسازد. بهتر این است که ایران دیگر به هیچ وجه هیچ رآکتور آب سنگین دیگری نسازد، چراکه اجرای منع اشاعه در قبال این رآکتورها در مقایسه با رآکتورهای آب سبک، به مراتب دشوارتر است. مدرنترین نمونه از این رآکتورها، از آب سنگین برای افزایش تولید ایزوتوپهای درمانی استفاده میکنند، اما برای تعدیل و یا خنک کردن رآکتورها از آب سنگین استفاده نمیکنند، به همین جهت وضعیت عدم اشاعه در آنها هم حفظ میشود.
توصیه: - از ایران تعهدی دائمی بگیرد که دیگر هیچ رآکتور آب سنگینی نسازد.
غنی سازی؛ نیاز به تقویت مفاد و شفافسازی
بسیاری از مفاد و مقررات مربوط به غنیسازی دقیق و برای یک توافق کافی به نظر میرسند. با این حال، برخلاف محدودیتهای اعمال شده بر رآکتور آب سنگین اراک، محدودیتها بر برنامه غنی سازی ایران در طول سه ماه آینده نیاز به تقویت و شفاف سازی بسیار بیشتری دارند.
یک محدودیت مهم این است که ایران در نطنز و فردو طی ۱۰ سال آینده فقط با ۶۱۰۴ سانتریفیوژ نسل یک غنیسازی میکند و بقیه ماشینهای سانترفیوژ نسل یک و نسل دو برچیده شده و در یک مکان تحت نظارت انبار میشوند. این محدودیت با کاهش ذخایر ایران از ۱۰۰۰۰ کیلوگرگرم اورانیوم با غنای پائین (LEU) به ۳۰۰ کیلوگرم هگزافلوراید اوانیوم ۳.۵ درصد و فرض اینکه بخشی از اورانیوم با غنای پائین در قالب اکسید خواهد بود، همراه شده است.
سایر مفاد مهم که در فکت شیت آمده است عبارتند از؛
- هیچ تاسیسات غنی سازی طی ۱۵ سال آینده ایجاد نمیشود؛
- حذف و انبارسازی تحت نظارت سانتریفیوژهای اضافی و تجهیزات مربوطه، و نه ناتوان سازی آنها در محل، همانطور که قبلا توسط مذاکرهکنندگان آمریکا مورد تاکید قرار گرفته بود؛
- خروج بخش اعظم ذخیره ۱۰ تنی اورانیوم غنیشده ۳.۵ درصدی از ایران یا رقیقسازی آن، با توجه به این نکته روشن که چه اورانیوم با غنای پائین در فرم هگزافلوراید باشد و چه اکسید، نهایتا نتیجه ارزیابی زمان گریز، مشابه خواهد بود. متغیر کلیدی در تخمین گریز هستهای، شکل شیمیایی آن نیست، بلکه مقدار اورانیوم غنی شده ۳.۵ درصدی است.
- سانتریفیوژهای مازاد و تجهیزات وابسته به آن تنها میتواند به عنوان جایگزینی برای سانتریفیوژهای فعال و تجهیزات وابسته به آن مورد استفاده قرار گیرد، که این امر هرگونه نیاز به فعالیت ساخت و خرید (اقلام مربوط به) سانتریفیوژهای IR-۱ و IR-۲ را از میان میبرد؛
- محدود کردن و نظارت بر کارخانههای تولید اجزاء سانتریفیوژ؛
- و ایجاد یک کانال تدارک برای اقلام مورد نیاز در برنامه مجاز هستهای.
چندین قید دیگر هستند که بعضی از آنها در فکت شیت آمده که به رسیدن به توافقی مناسب کمک میکنند. با این حال چندین نکته کلیدی در زمینه غنیسازی وجود دارد که نیاز به تقویت و یا شفافسازی بیشتر دارند.
زمانبندیهای گریز هستهای
با حدود ۶ هزار سانتریفیوژ IR-۱ و ذخایر ۳۰۰ کیلوگرم از هگزافلوراید اورانیوم با غلظت پایین و عدم وجود هگزافلوراید ۲۹ درصدی، تخمین ما درباره زمان گریز به معنای حدود ۱۵ ماه خواهد بود و در اینجا حداقل زمان گریز ۱۲ ماه است. ما از «به معنای» به عنوان بهترین نشاندهنده زمان گریز استفاده کردیم و «حداقل زمان» را برای بدترین شرایط تفسیر میکنیم. در نتیجه تخمین ما درباره زمان گریز ارزیابی آمریکا در این زمینه که این محدودیتها سبب ایجاد یک دوره ۱۲ ماهه گریز هستهای را تایید خواهد کرد.
اگرچه تخمین ها درباره گریز هستهای به طرز حساسی به ذخایر قابل استفاده هگزافلوراید حدود ۲۰ درصدی اورانیوم با غلظت پایین بستگی دارد. برای مثال اگر ایران حدود ۵۰ کیلوگرم هگزافلوراید حدود ۲۰ درصد ارانیوم با غلظت پایین داشته باشد میتواند تزریق ان به ابشارها طی ۶ ماه اول زمان گریز شروع کند. معنای زمان گریز به بیش از ۱۰ ماه افزایش مییابد که حداقل این زمان هم ۹ ماهه خواهد بود. در نتیجه حداقل سازی یا اطمینان از اینکه ذخایر اورانیوم با غلظت پایین نزدیک ۲۰ درصدی در یک زمان گریز غیرقابل استفاده باشد، از اولویت بالایی برخوردار میباشد. اینکه این اهداف در یک توافق چگونه تحقق یابند در فک شیت توضیح داده نشده و همچنین جزئیات آن در جلسات و نشستها (briefing) هم مورد بحث قرار نگرفته است.
در واقع اینطور که از فکتشیتها و جلسات به نظر میرود آن است که ذخایر اورانیوم با غلظت پایین حدود ۲۰ درصدی ایران شامل محدودیت ۳۰۰ کیلوگرمی اورانیوم با غلظت پایین که در بالا توضیح داده شد، نمیشود. این محدودیت تنها به اورانیوم با غلظت پایین ۳.۵ درصدی اعمال میشود. با توجه به اندازه ذخایر اورانیوم با غلظت پایین حدود ۲۰ درصدی ایران عدم بحث درباره سرنوشت اورانیوم با غلظت پایین حدود ۲۰ درصدی در موضوع تعیین تخمینها درباره زمان گریز دردسرساز و مساله ساز است. تنها در صورتی که ذخایر اورانیوم با غلظت پایین حدود ۲۰ درصدی تا حد زیادی حذف نشده یا غیرقابل استفاده نشود، میتواند ذخیره مهمی در کاهش زمان برای تولید اولین حجم اورانیوم در سطح سلاح باشد و به سرعت دومین حجم هم ایجاد شود.
با وجود این واقعیت که ایران دیگر ذخیره اورانیوم با غلظت پایین حدود ۲۰ درصدی به شکل هگزافلوراید ندارد، این کشور به حفظ میزان قابل توجهی از این مواد را به شکل اکسید و نیز در پسماند و ته ماند هستهای ادامه میدهد. به طور کلی ایران در اشکال مختلف ذخیره حدود ۲۲۸ کیلوگرم اورانیوم با غلظت پایین در حدود ۲۰ درصدی دارد. اگر همه این مواد دوباره به شکل هگزافلوراید تبدیل شود این کشور معادل ۳۳۷ کیلوگرم هگزافلوراید اورانیوم با غلظت پایین حدود ۲۰ درصدی در اختیار خواهد داشت. همه این اورانیوم با غلظت پایین به خطوط تبدیل تزریق شدند تا اکسید تولید کنند. از این میزان اوریجینال و اساسی،حدود ۱۶۲ کیلوگرم به پودر اکسید خالص اورانیوم با غلظت پایین بیرون میآید. بقیه یا حدود ۶۵ کیلوگرم از این میزان اورانیوم با غلظت پایین هم در ته ماند و پس ماند وجود دارد.
در فوریه ۲۰۱۵ از مجموع ۱۶۲ کیلوگرم اکسید اورانیوم با غلظت پایین حدود ۲۰ درصدی تنها ۴۲ کیلوگرم این ماده غنی شده در صفحههای سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران وجود دارد و در حدود ۷۲کیلوگرم اورانیوم با غلظت پایین حدود ۲۰ درصدی هنوز در شکل اکسید و به شکل ورقه برای تولید المانهای سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران وجود داشت .
در فوریه ۲۰۱۵ میزان کل موجود در پسماند و ته ماند حدود ۱۱۳ کیلوگرم اورانیوم با غلظت پایین نزدیک به ۲۰ درصد بود. بخش اعظم این مواد به اشکالی هستند که در آن اورانیوم با غلظت پایین قابل بازفراوری هستند.
موضوعی که کاملا مشخص است، این است که این ذخایر اورانیوم با غلظت پایین در حد ۲۰ درصدی اگر در ایران باقی بماند، به طور موثری میتواند بر زمان های گریز تاثیر گذارد و زمان آن را به زیر ۱۲ ماه کاهش دهد. برای فهم این موضوع باید اینطور بگوییم که با یک حساب سرانگشتی اینطور است که با ۵۰ کیلوگرم هگزافلوراید اورانیوم با غلظت پایین حدود ۲۰ درصدی از منظر کاهش زمان گریز معادل ۵۰۰ کیلوگرم هگزافلوراید اورانیوم با غلظت پایین در حد ۳.۵ درصدی است. در نتیجه وجود داشته باشد، ۵۰ کیلو اضافی ۲۰ درصدی معادل داشت ۸۰۰ کیلو هگزافلوراید اورانیوم با غلظت پایین ۳.۵ درصدی است.
بر اساس اظهارات و نشستهای انجام شده، آمریکا حدود ۲۰ درصد اورانیوم با غلظت پایین را وقتی این مواد با آلومینیوم ترکیب شده و و به المانهای سوخت راکتور تحقیقاتی تهران ترکیب شود، از تخمینهای گریز خود حذف میکند. ارزیابی آن به نظر می آید که مربوط به استرداد اورانیوم با غلظت پایین ۲۰ درصدی و و تبدیل متعاقب آن به هگزافلوراید اورانیوم باشد که کمکی به موضوع زمان گریز نمیکند چرا که بازفراوری اورانیوم با غلظت پایین زمان زیادی طول میکشد اما بازفراوری اورانیوم با غلظت پایین حدود ۲۰ درصدی از سوخت تازه قابل حصول است و ارزیابی آمریکا در این باره به مداقه و بررسیهای بیشتری نیاز دارد.
در برنامه نابود شده عراق برای سلاح اتمی در سال ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۱ ، این کشور توانمندی برای بازفراوری حدود ۳۳ کیلو اورانیوم غنی شده تابش ندیده حفاظت نشده و کمی اورانیوم تابش دیده را از سوخت راکتور تحقیقاتی مستقر کرد. بر اساس بیانیه های عراقی ها و ارزیابیهای تیم عملیاتی آژانس بین المللی انرژی اتمی که ما آنها را در اختیار داریم، عراق مخفیانه طی ۴ ماه تجهیزات لازم بدین منظور را در سایت اتمی طویطه نصب کرد. یک ماه نیاز داشت تا با سوخت بدلی انرا آزمایش کند و ۵ ماه دیگر هم برای رساندن اورانیوم به حد اورانیوم با غلظت بالا وقت نیاز داشت. جنگ خلیج فارس و بمبارانی که ژانویه ۱۹۹۱ آغاز شد این تلاش را در زمان شروع المانهای سوخت بدلی متوقف کرد.
ایران در قیاس با عراق به خاطر تجربه بسیار بیشتر خود در موضوع تبدیل اورانیوم شاید قادر به اورانیوم با غلظت پایین تابش ندیده ۲۰ درصدی در یک روش مشابه یا به روشی سریعتر از المانهای سوخت راکتور تحقیقاتی تهران باشد. اگر ایران درصدد گریز هسته ای باشد قطعا مخفیانه قبل از گریز تجهیزات و مورد نیاز را نصب و ازمایش خواهد کرد. تجربه عراق نشان می دهد که ایران میتواند اورانیوم با غلظت پایین ۲۰ درصدی را از سوخت تازه راکتور تحقیقاتی تهران می تواند بدست آورد و به زودی گریز خود را آغاز کرده و طی چند ماه دهها کیلوگرم بازفراوری کند. این اورانیوم با غلظت پایین بازفراوری شده می تواند به سرعت به شکل هگزافلوراید در تاسیساتی که مخفیانه برای گریز آماده شدند تبدیل شوند.
مورد مورد ملاحظه دیگر آن است که ایران ممکن است اورانیوم با غلظت پایین ۳.۵ درصدی را بیش از ۳۰۰ کیلوگرم انباشته کند. پس از آنکه توافق اجرا شد ایران هر ماه تولید اورانیوم ۳.۵ درصدی خواهد داشت. چطور این مواد برای انکه محدودیت اعمال شده روی آن از بین نرود از بین خواهد رفت؟ با توجه به تجربه قبلی ایران با ۵ هزار سانتریفیوژ IR-۱ که در نطنز در حال غنی سازی است، این کشور حدود ۱۰۰ کیلو هگزافلوراید اورانیوم با غلظت ۳.۵ درصدی در هر ماه تولید خواهد کرد. برای جلوگیری از نقضهای احتمالی از محدودیت ۳۰۰ کیلو(اورانیوم ۳.۵ درصدی) گروه ۱+۵ . ایران باید روی اینکه با این تولید ماهیانه چکار باید بکنند توافق کنند خواه خارج کردن این مواد از کشور باشد و خواه رقیق کردن اورانیوم طبیعی که در ماه تولید میشود.
بازرسان باید به سایتهایی که شواهد از فعالیتهای مشکوک مرتبط با هستهای حکایت دارد، به نحوی تقریبا فوری یا «هر زمان» دسترسی داشته باشند. ایالات متحده دریافته است که که پروتکل الحاقی به تنهایی برای آنکه دسترسی به حد لازم فوری وجود داشته باشد، کافی نیست و (به همین دلیل) به دنبال دسترسیای به هنگامتر است. ماهیت دقیق پیشنهاد (۱+۵) در فکت شیت نیامده، اما روشن است که ایران هنوز به این پیشنهاد موافقت نکرده است.
انباشت چند صد کیلوگرم اورانیوم غنیشده تا سطح ۳.۵ درصد بر اساس محدودیت اعمال شده، میتواند زمان گریز ایران را در حدود ۱۲ ماه نگاه دارد البته با این فرض که ایران اورانیوم ۲۰ درصد غنیشده در اختیار نداشته باشد. به هر حال بر اساس تخمینهای ما، انباشت بیش از ۵۰۰ کیلوگرم اورانیوم ۳.۵ درصد به رغم محدودیت ۳۰۰ کیلویی، میتواند زمان گریز ایران را بهصورت آشکار به زیر ۱۲ ماه برساند.
همچنین باید به آثار وجود مقادیر زیاد اورانیوم ۳.۵ درصد و دسترسی به بقایای غنیسازی نزدیک به ۲۰ درصد هم توجه کرد. اگر ایران بتواند به بیش از ۱۰۰۰ کیلوگرم هگزافلوراید اورانیوم ۳.۵ درصد غنی شده و تنها ۵۰ کیلوگرم هگزافلوراید غنی شده تا سطح ۲۰ درصد دسترسی داشته باشد، زمان گریز خود را به کمتر از ۶ ماه خواهد کاست.
توصیهها:
- موضوعات بیشتری در خصوص ذخایر نزدیک به ۲۰ درصد غنیشده ایران نیاز به روشن شدن دارد. در شرایطی که قرار است مواد هستهای در جریان تولید که برای غنیسازی ۲۰ درصدی بهکار میروند به صفر برسد، چه اتفاقی برای مقادیر نسبتا زیاد و رو به رشد ضایعات اورانیوم ایران خواهد افتاد؟ ما بر این باوریم که تمام این ضایعات یا باید به خارج ارسال شده و یا به سطح اورانیوم طبیعی ترقیق شوند. فرض ما بر این است که پودر اورانیوم ۲۰ درصدی که به پروسه تولید سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران تزریق میشود، هم سوخت تولید میکند و هم ضایعات مازاد. آیا اورانیوم ۲۰ درصدی در مجتمعهای سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران میتواند برای گریز هستهای بهکار رود؟ تحلیلهای اولیه ما بیانگر آن است که میتواند به کار رود. اگر اورانیوم ۲۰ درصدی در رآکتور تحقیقاتی تهران تابشندیده شود، بازیابی آن بسیار سختتر و زمانبرتر خواهد شد. چگونه پروسهای برای تابشندیده کردن لازم است تا منجر به عدم استفاده از آن در گریز هستهای شود؟
- باید در خصوص میزان اورانیوم ۲۰ درصد مورد نیاز برای رآکتور تحقیقاتی تهران جهت کارکرد تا پایان عمر باقیمانده آن به یک تصمیم رسید. این رآکتور در دهه ۱۹۶۰میلادی ساخته شده و نمیتواند برای مدت زمان زیادی به فعالیت خود ادامه دهد. اگر ایران ساخت رآکتور اراک را به پایان برساند، ممکن است رآکتور تحقیقاتی تهران دیگر مورد نیازش نباشد. بیش از مقدار نیاز مذکور به اورانیوم ۲۰ درصد یا باید تا حد اورانیوم طبیعی رقیق شود و یا به خارج از ایران منتقل شود. سوخت نزدیک به ۲۰ درصد باید در رآکتور تحقیقاتی تهران تابشندیده شود، حتی بهصورت موقت تا بازیابی آن سختتر شود. اگر چنین نشود، باید در محاسبه زمان گریز این مقدار سوخت ۲۰ درصدی را هم به حساب آورد چرا که ایران احتمالا سریعتر از آنچه آمریکا اکنون ارزیابی کرده، میتواند آن را بازیابی کند. در هر حال و در هر توافقی، مقدار اورانیوم ۲۰ درصد