اصولگرایان با احمدینژاد چه خواهند کرد؟ چه رابطهای میان آنها برقرار خواهد شد؟ آیا اصولگرایان حاضرند یک بار دیگر به محمود احمدینژاد اعتماد کنند. با عبدالرضا داوری که از نزدیکان احمدینژاد است، در این مورد گفتوگو کردیم.
آقاي دکتر! اخيرا با آقاي احمدينژاد ديداري داشتهايد؟
بله.
مهمترين محور صحبتهاي آقاي احمدينژاد با شما چه بود؟
اگرچه ضرورتي نميبينم که به جزئيات اين جلسه ورود کنم اما در هر جلسهاي که با ايشان داريم آقاي احمدينژاد نکات مهمي را مطرح ميکنند.
به هرحال فعاليتهاي ايشان خبرساز نيست که بخواهيم آنها را در قالب رسانه و ژورناليسم ارائه کنيم. آقاي احمدينژاد افق فعاليت خودشان را در قالب دانشگاه ايرانيان تعريف کردهاند که متاسفانه در چندماه اخير اين فضا سنگينتر شده و حتي سايت اين دانشگاه را مسدود کردند و اجازه فعاليت مجازي هم به اين دانشگاه ندادهاند.
محور صحبتهاي آقاي احمدينژاد در چه حوزهاي است؟
معمولا مباحثي که درجلسه با ايشان مطرح ميشود از جنس مباحث انديشهاي و فکري است. مباحث کلي مثل روند انقلاب اسلامي و آرمانهاي انقلاب اسلامي و پاسخ به اين سوال که بالاخره وظيفه ما در قبال جمهورياسلامي چيست و چه کار بايد انجام دهيم. آقاي احمدينژاد خيلي به مباحث سياسي و مسائل روزمره ورود نميکنند.
آيا آقاي احمدينژاد قصد بازگشت به قدرت را دارند؟
ببينيد؛بحث قدرت خيلي براي ايشان موضوعيت ندارد، البته اگر بگويم آقاي احمدينژاد بهدنبال خدمت هستند را شايد شما شعاري تلقي کنيد اما واقعيت اين است که ايشان دغدغه ساختن ايران و ارتقاي جايگاه ايران در سطح جهاني را دارند. نگراني و دغدغه آقاي احمدينژاد علاوه بر اين مسائل بهبود وضعيت عدالت اجتماعي است. طبيعتا براي رسيدن به اين خواسته خارج از چارچوب قدرت نميشود عمل کرد، بنابراين بازگشت ايشان به قدرت از اين منظر ميتواند موضوعيت پيدا کند.
يعني آقاي احمدينژاد براي ساختن ايران چارهاي ندارد جز آنکه قدرت را در اختيار بگيرد؟
بالاخره نوع فعاليت و شتابي که مدنظر ايشان است بايد سيستمي منطبق با آن فرآيند بيايد و کار را مديريت کند. بههرحال جريانهاي مختلف از پيشرفت تعاريف متفاوتي دارند بهعنوان مثال درخصوص روند توسعه و پيشرفت بخشي از جريانها براين باورند که ما در سازگاري با محيط بين الملل به پيشرفت ميرسيم. اين بخش توسعه و پيشرفت را يک پديده برونزا ميدانند درحالي که آقاي احمدينژاد پيشرفت را يک پديده درونزا ميبيند. از اين منظر من فکر ميکنم خود ايشان بهترين گزينه براي پيشبرد اين نگاه و اين فرآيند هستند.
آقاي احمدينژاد در شش ماه اول پايان کار دولتش به نوعي سکوت اختيار کرده بودند اما در شش ماه دوم اخباري از ايشان نقل ميشود که گوياي خبرساز شدن آقاي احمدينژاد است. نظر شما دراين خصوص چيست؟
به نظرمن سکوت آقاي احمدينژاد در شش ماه اول و دوم تفاوتي نکرده است حتي اگر شما صحبتهايي که از ايشان نقل شده است را مبنا قرار دهيد حجم صحبتها تفاوتي نکرده. سخنان آقاي احمدينژاد تنها در حوزه کلان در آرمانهاي انقلاب بوده است.
اخباري که در سايتها از ايشان نقل ميشود، صحت دارد؟
خير، من معتقدم اخباري که در سايتهاي غيررسمي از آقاي احمدينژاد نقل ميشود، اعتبار ندارد.
اما اين سخنان به ادبيات آقاي احمدينژاد خيلي نزديک است؟
اين بحث ديگري است، ببينيد ممکن است فردي باآقاي احمدينژاد جلسه خصوصي داشته و بعد روايت آن جلسه را در برخي سايتها منتشر کرده، منتها اينها به معناي کنش آقاي احمدينژاد نيست. البته ايشان از شرايط داخلي و خارجي کشور تحليل دارند که ممکن است در برخي نشستهاي خصوصي حرفهايي گفته باشند و بعضا افراد امانتداري نکرده و سخنان ايشان را منتقل کنند.
صحبتهايي که از آقاي احمدينژاد نقل ميشود معمولا در محافل جمعي بوده نه محافل شخصي!
به هرحال اگر قرار بود صحبتهاي نقل شده از اين جلسات محدود، رسانهاي شود از طريق دفتر آقاي احمدينژاد اينکار انجام ميشد. بنده معتقدم برخي رسانهها چون ميدانند جامعه براي شنيدن اخبار مربوط به آقاي احمدينژاد شوقوولع خاصي دارد اين شيوه را در پيش گرفتهاند که برخي افراد تا سخناني از ايشان ميشنوند را در فضاي عمومي مطرح کنند.
يعني چون افکار عمومي موافق شنيدن اخبار مربوط به آقاي احمدينژاد هستند سخنان ايشان منتشر ميشود؟
نه، بحث موافقت و مخالفت نيست. ممکن است شما منتقد آقاي احمدينژاد باشيد اما باتوجه به شخصيت کاريزماتيک ايشان علاقهمنديد بدانيد الان در ذهن آقاي احمدينژاد چه ميگذرد. در واقع باتوجه به تاثيرگذاري که آقاي احمدينژاد در فضاي جامعه دارد ميخواهيد به برنامه ايشان پيببريد. من معتقدم وزن سياسي آقاي احمدينژاد آنقدر بزرگ شده که نيروهاي سياسي و جامعه مطبوعاتي ما بهشدت علاقهمندند از لايههاي ذهني ايشان اطلاع پيدا کنند.
از آقاي مشايي چه خبر؟
آقاي مشايي از خرداد 92 به اين طرف از سياست کنارهگيري کرده و تماموقت خود را به امور فرهنگي و کارهاي پژوهشي مشغول هستند. ايشان اگرچه از ابتدا تمايلي نداشتند به فضاي سياسي ورود کنند اما من خودم بارها از زبانشان شنيدم که به فضاي سياسي کشور بازنميگردند. درحال حاضر آقاي مشايي بيشترين وقت خودشان را صرف تفسير آيات قرآن ميکنند.
اما اين موضوع مطرح است که کنارهگيري آقاي مشايي از آقاي احمدينژاد ترفندي است براي جذب دوباره بدنه حزباللهي و اصولگرايان. نظر شما دراين خصوص چيست؟
به دو دليل آقاي احمدينژاد نيازي به جذب نيروهاي حزباللهي ندارد. افرادي که با آقاي احمدينژاد کار کردهاند و با بينش و منش ايشان آشنايي دارند، ميدانند که خود آقاي احمدينژاد شاخص حزبالله هستند و رفتارها و ديدگاههاي ايشان براساس همان نگرش قرآني حزبالله و همان چيزي که در انديشه امام و رهبري و انقلاب صورت گرفته،است. آن پديدهاي که بهعنوان حزبالله در همه اين سالها شکل گرفته آقاي احمدينژاد در تراز آن انديشه است؛ بنابراين ايشان نيازي به حزبالله نمايي ندارند. نکته ديگري که نشان ميدهد آقاي احمدينژاد نيازي به حزباللهنمايي ندارد اين است که در انتخابات 96 کسي جز آقاي روحاني رقيب آقاي احمدينژاد نيست بنابراين نيروهاي حزباللهي و اصولگرا هرچقدر هم به آقاي احمدينژاد انتقاد داشته باشند و انديشه ايشان را در برخي از حوزهها خارج از تفکر خودشان بدانند ازآنجايي که عقبه آقاي روحاني به آقايان هاشمي، خاتمي و کساني که رفتارهايشان در سالهاي اخير در تضاد با انقلاب بوده است برميگردد بنابراين شک نکنيد اگر آقاي احمدينژاد وارد صحنه شود حزباللهيها و اصولگرايان آقاي احمدينژاد موجود را به آقاي روحاني به جهت عقبه سياسي که ايشان دارند، ترجيح خواهند داد.
پس کنارهگيري آقاي مشايي از سياست براي اصولگرايان اهميتي ندارد؟
ببينيد، بخشي از جامعه اصولگرايي و نيروهاي حزباللهي نسبت به آقاي مشايي در سوءتفاهم قرار دارند. اين هم به اين دليل است که هيچ وقت فرصت ديالوگ بين آقاي مشايي و بدنه حزباللهيها برقرار نشد، در نتيجه اين فضا ايجاد شده است اما به نظر من کنارهگيري آقاي مشايي امري کاملا شخصي است و ايشان قصد راضي نگه داشتن بخشي از جامعه را نداشته است. بنده معتقدم در بهبود روابط آقاي احمدينژاد با اصولگرايان آقاي مشايي متغير اصلي و متغير تعيينکننده نيستند. در واقع مجموعهاي از سوءتفاهمات بين آقاي احمدينژاد و بخشي از نيروهاي انقلابي ايجاد شده که بايد اين مسائل شناسايي شود و از طريق گفتوگوي صريح و رودررو بين نيروهاي شاخص اصولگرا و شخص آقاي احمدينژاد اين سوء تفاهمات برطرف شود، البته من براين باورم که اين اتفاق خواهد افتاد و درآيندهاي نزديک شاهد همگرايي بيشتر نيروهاي حزباللهي و اصولگرا با آقاي احمدينژاد خواهيم بود.
يعني شما فکر ميکنيد مشکل نيروهاي حزباللهي با آقاي احمدينژاد به خاطر شخص مشايي بوده است؟
بههرحال مجموعهاي از اتفاقات از سال 88 به بعد رخ داد که به اعتقاد من در دولت دهم تلاش نشد براي افکار عمومي و بدنه اصولگرايي درخصوص اين اتفاقات توضيح داده شود. دولت دهم نتوانست اتفاقاتي که رخ داد مثل اختلافي که بر سر وزير اطلاعات پيش آمد يا اتفاقاتي که در مجلس رخ داد يا مسائلي که درخصوص آقاي رحيمي و روزنامه ايران مطرح بود را براي افکارعمومي و اصولگرايان بهويژه قشر حزباللهي توضيح دهد و به نوعي آنها را توجيه کند.اين مساله موجب شد بخشي از بدنه مذهبي جامعه احساس کنند دولت دهم و مديران ارشد آن نسبت به اصول و آرمانهاي انقلاب پايبندي لازم را ندارد.
رابطه آقاي احمدينژاد با آقاي مشايي از ابتدا چگونه بود؟
رابطه آقاي احمدينژاد با ايشان فراتر از رابطه آقاي احمدينژاد با ساير مديران دولت قبل چون آقايان ثمره هاشمي و دکتر الهام نبود. ايشان نسبت به همه کساني که در دولتش خدمتگزار بودند و فعاليتهاي دولت را روان ميکردند همان نگاه را داشتند. حتي بنده خودم شاهد بودم در برخي از تصميمگيريها و انتصابات نظري مغاير با آقاي مشايي اعمال ميکردند و هيچگاه تابع نظر ايشان نبودند. متاسفانه يکي از تصورات غلطي که در جامعه وجود داشت اين بود که آقاي احمدينژاد از آقاي مشايي تبعيت ميکند درحالي که به هيچوجه چنين رابطهاي وجود نداشت.
شما از همگرايي آقاي احمدينژاد و اصولگرايان سخن گفتيد اما باوجود چهرههايي چون آقاي سعيد جليلي، قاليباف، لاريجاني، ضرغامي و ديگران چرا اصولگرايان بايد دوباره به آقاي احمدينژاد رجوع کنند؟
بنده درعين اينکه براي آقايان جليلي و قاليباف و بسياري از چهرههاي اصولگرا احترام قائلم اما معتقدم آقاي احمدينژاد يکي از رويشهاي منحصربه فرد و استثنايي گلستان انقلاب است. با شناختي که ما از ايشان داريم به جهت تعامل و ارتباطي که ميتوانند با افکارعمومي برقرار کنند و تحليلي که از شرايط کشور و شرايط بينالمللي دارند در موقعيت استثنايي قرار گرفتهاند. آقاي احمدينژاد برگ برنده نيروهاي انقلاب است که اين خصيصه ايشان را در بين نيروهاي سياسي در رقابتهاي انتخاباتي بيرقيب ميکند.لازم است اختلاف نظرهاي جزئي بين نيروهاي انقلاب و ايشان برطرف شود تا انقلاب از ظرفيت آقاي احمدينژاد محروم نشود چراکه اين جفاي به انقلاب است که نيروي ارزشمندي چون آقاي احمدينژاد را در صحنه نداشته باشيم.
اما اصولگرايان به دوسال پايان کار دولت آقاي احمدينژاد انتقادات بسياري دارند و معتقدند علت شکست اصولگرايان هم همين مساله بود؟
من معتقدم در دو سال آخر شايد يکي از نقاط ضعف جدي همين بود که گفتوگو بين آقاي احمدينژاد و نيروهاي اصولگرا قطع شد. به اعتقاد من شايد بخشي از اين قطع ارتباط هم به خاطر رفتار اصولگرايان بود چراکه آنها تصور ميکردند در انتخابات 92 در يک شرايط بدون رقيب قرار ميگيرند و رقابت آنها درونجناحي است که طيفهاي مختلف اصولگرا در انتخابات 92 باهم رقابت ميکنند و اصلاحطلبان در آن رقابت وزن چنداني ندارند. اين تحليل غلط باعث شد اصولگرايان ارتباط خودشان را با آقاي احمدينژاد قطع کنند و اين شکاف موجب شد تيم آقاي هاشمي و آقاي روحاني اين خلاء را پرکنند بنابراين اصولگرايان بايد از همان نقطهاي که ضربه خوردند جريان خود را باحضور آقاي احمدينژاد بازسازي کنند. /250