شمال نیوز: حمید - متهم ۶۰‌ساله- سه عضو خانواده خود، یک قاضی شورای حل اختلاف و یک وکیل را به قتل رساند.

شامگاه پنج‌شنبه ۳۰ مهر ماه سال ۸۸، ساکنان برج مسکونی پیراسته در خیابان مقدس اردبیلی، مأموران کلانتری ولنجک را از حادثه تیراندازی در ساختمان باخبر کردند. بررسی‌های اولیه بعد از حضور پلیس و بازپرس در محل نشان داد که عامل تیراندازی مردی به نام حمید است که مادرش، شوهرخواهرش، خواهرزاده‌اش، وکیل‌مدافع مادر و خواهرانش و قاضی شورای حل اختلاف را به قتل رسانده و از محل گریخته است. تحقیقات درباره حمید نشان داد که او سال ۵۴ از دانشگاه شریف در رشته سازه فارغ‌التحصیل شد و بعد برای ادامه تحصیل به کانادا رفت و کارشناس ارشد در رشته سازه شد. او سپس با حمایت پدرش به امریکا رفت و اعتبارش در این کشور آنقدر بالا رفت که به عنوان مهندس در چند ایالت امریکا حق امضا گرفت.

کارآگاهان بعد از تحقیق حمید را در خانه‌اش بازداشت کردند. او در بازجویی‌ها به جرم خودش اقرار کرد و توضیح داد: من سال ۵۴ بعد از اینکه از دانشگاه شریف فارغ‌التحصیل شدم راهی کانادا شد و در آنجا تحصیلاتم را ادامه دادم. بعد از آن بود که مدتی به ایران آمدم. در این سفر بود که متوجه شدم مادرم با یکی از شرکای پدرم که مردی ایتالیایی بود ارتباط دارد. به دلیل علاقه زیادی که به مادرم داشتم خواستم ارتباطش را قطع کند اما توجه نکرد و من را نزد خانواده مردی با بیماری شیزوفرنی معرفی کرد. با وجود رفتارهای مادرم دیگر نتوانستم در ایران بمانم و برای چند سال در کانادا و امریکا زندگی کردم.

متهم در توضیح حادثه گفت: شبی که پدرم فوت شد مادرم مرا ازخانه بیرون کرد. بعد از آن خواهرانم حساب‌های بانکی پدرم را خالی کردند و همراه یک میلیارد تومان فرشی که داشت بین خودشان تقسیم کردند. در حالی که پدرم ۴۰ میلیارد تومان سرمایه داشت، گفتند سهم من ۱۵۰ میلیون تومان است. بعد از آن بود که اعلام شکایت کردم و پای محمد منصوری، قاضی شورای حل اختلاف- یکی از مقتولان- به زندگی ما باز شد. روز حادثه برای تحریر فهرست ارثیه، من، وکیلم، قاضی منصوری، وکیل مادرم، سیامک و صدف در خانه مادرم حاضر شدیم.

اجناس صورت‌برداری و حساب‌های پدرم و دفاترش همگی در خانه مادرم پیدا شد. فرش‌ها هم آنجا بود. بعد از هفت ساعت کار و بحث و در حالی‌که همگی خسته ‌بودیم، فرصتی پیش‌آمد تا من و مادرم با هم آشتی کنیم. این همه آن چیزی ‌بود که من می‌خواستم اما یکدفعه وکیل مادرم دخالت کرد و گفت تو به مادرت توهین کردی. این حرف باعث شد من از کوره در بروم و درگیری لفظی پیدا کردیم. آن وکیل به قاضی منصوری گفت از من شکایت دارد و درخواست کرد این اتفاق صورتجلسه شود. قاضی هم این کار را کرد اما فحش‌هایی را که وکیل داده ‌بود، در صورتجلسه ننوشت. من هم عصبانی شدم و دوباره اعتراض کردم، منصوری گفت: دادبزنی می‌اندازمت زندان. دیگر نفهمیدم چه شد. بیرون رفتم از خودم پرسیدم بزنم؟ صدایی به من گفت بزن دوباره پرسیدم بزنم؟ صدا تأکید کرد بزن. وارد خانه شدم. هیچ‌کس را نمی‌دیدم همه در برابرم سیاه شده ‌بودند من سیاهی می‌دیدم و نمی‌توانستم آدم‌ها را تشخیص دهم. اصلاً نمی‌دانم به چه ترتیبی تیراندازی کردم. فقط می‌دانم که زدم بعد به خانه خودم رفتم و دو روز بعد دستگیر شدم.

بعد از انجام تحقیقات کیفرخواست علیه حمید به اتهام پنج فقره قتل عمد صادر و برای رسیدگی روی میز هیئت قضایی شعبه ۱۱۳ دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفت. در جلسه دادگاه یکی از اولیای دم از متهم اعلام گذشت کرد اما بقیه گفتند که خواسته‌شان قصاص متهم است. حمید در جلسه دادگاه اتهام‌خودش را قبول کرد و حادثه را شرح داد. هیئت قضات بعد از شور حمید را به چهار بار قصاص محکوم کردند. رأی دادگاه بعد از تأیید در دیوان عالی کشور و انجام تشریفات قانونی دو روز گذشته در زندان رجایی‌شهر اجرا شد.
منبع : روزنامه جوان