شمال نیوز: علی جان ! به ما از آخرین نمازی بگو که رسول خدا با اُمتش خواند و از آخرین موعظه ای که بر منبر امامت در گوش مسجد مدینه جاری ساخت . با ما از بیست و سه سال دعوت و مجاهدت حضرت امین بگو . از مجالی که جبرئیل و میکائیل در آن ، همنشینِ برترین مخلوقند .
ای حبیب رسول ! از ناگفته های عشق و معراج بگو... از پیامبری که به شما فرمود محاسن تان روزی به خون سرتان رنگین خواهد گشت و از محمد بن عبداالله ای که در چهل سالکی به نبوت مبعوث می شود.
بگو از ابوالقاسمی که در عام الفیل زاده می شود و در امانت و صداقت ، سرمشق است . از حیای چشمان کودکی با ما حرف بزن که روزگاری امین نام می گیرد و ایمان در تار و پود حیات اش چون نور ریشه می دواند .
از 28 صفر بگو و به نجوا با ما از حزن و فراقی حرف بزن که از راه می رسد و میدنه را در آغوش متلاطم خویش می فشارد .
از آن زمان که بر پیکر سیدالمرسلین نماز خواندی و گونه اشرف عالم را بر زمین نهادی . مولا جان از برگزیده و خاتم بگو ... از هجرت و بعثت و وحی و دعوت .
بیا و برای دلباختگان از رحلت امام رسالت بگو... ، بگو از پاره تن پدر و از زهرای اطهری که از گریه بی تاب است . از آفتاب تابانی که به مغرب جسم می رود .
ای حبیب رسول ! از مویه های ما بگذر و از آخرین پیامبری برایمان روایت کن که در تاریکی جهان آمد . در زمانه ای که جهل ، چشمان حقیقت را بسته بود و در عصری که ابوجهل ها و ابولهب هایش ایمان نمی آوردند .
در عصری که مردمانش ، دخترانشان را زنده به گور می کردند و در روزگاری که بت ها ، خدا بودند .
از مصطفای پیامبری حرف بزن که به بحیرای راهب می گوید : "مرا به لات وعزی و به نام هیچ بتی سوگند مده..." از پیام آوری که روزی برجور و جهالت می تازد و در روح مردمان سرزمینش ، جویبار پرستش را روان می سازد .
ما را به آغوش غمگین و متلاطم شهر پیامبر ببر و به نجوا با ما از اندوه و فراقی حرف بزن که از راه می رسد و از مدینه ای که سیاهپوش خواهد گشت .
مولاجان از مویه های ما بگذر و با ما بیشتر از آخرین رسول دین بگو . از خلوتگاه عاشقی و از غار ایمان و عبادت . از شکاف حرایی که هنوز پُر از آوای مناجات است . از سوره آسمانی عَلق... ، بگو از عبدالله ایی که به اذن پروردگار می خواند و زیر سقف آسمان بلند ، راز و نیاز می کند .
با ما از بردباری نبی حق بگو . از تبسم و خاموشی و شفقت شان . از شعب ابی طالب و از قریشیانی که بنی هاشم را به حصر کشیده بودند .
با ما کمی از بزرگمرد شایسته امامت بگو . محمدی را بگو که پای در کوی دلدار می نهد و به معراج می رود .
ازعام الحزن و کوچ خدیجه و ابوطالب باوفا بگو . ما را به نزد پیامبری ببر که زاهد است و چهل هزار گوسفند و شتر می بخشد اما در اتاقی حقیر و گلین عمر می گذراند و خرما و نان جو می خورد . به نزد محمد نیکوکاری که در آراستگی و عفو ومهربانی شهره است .
ای هارون به ما از موسایت بیشتر بگو... از جنگ های احد و بدر و خندق و خیبر و تبوک... از معجزه جاویدانی که تاابد در جان عاشقان دین محفوظ خواهد ماند .
مولاجان ! از مسجد الاقصی و مسجدالحرام و از ناگفته های عشق و معراج با ما بگو ... از فراق رسول رحمت و مودت و از کوچه های محزون و خالی بعد از حضرت محمد (ص) ...