.
صفحه اصلي آرشيو جستجو پيوند ها تماس با ما
 
آخرین عناوین
شبی که شاعران در محضر رهبر انقلاب غوغا کردند؛
شعرخوانی 15 شاعر جوان برای نخستین بار/ تذکر رهبر انقلاب به رئیس دفترشان/ شعرخوانی بانوی اوکراینی در مدح ایران
شمال نیوز: دمدمه‌های غروب بود که صفوف نماز در حیاط تشکیل شد؛ رهبر معظم انقلاب با همان نشاط و صلابت و تبسم شیرین همیشگی وارد شدند و یکی‌یکی با شاعران پیشکسوت سلام و احوال‌پرسی کردند.

شمال نیوز: عصرگاه شنبه، بیست و یکم تیرماه 1393 موعد گردهم‌آیی شاعران، برای دیدار با رهبر معظم انقلاب فرا رسید. امسال نیز شاعران بسیاری از سراسر کشور به این مراسم به‌یادماندنی دعوت شده بودند. حیاط حوزه هنری سرشار بود از به هم رسیدن‌ها، سلام‌ها و گفت‌وگوهای شاعرانی که بعضی پس از سال‌ها به هم رسیده بودند.

امسال آن‌گونه که پیش از این نیز شنیده بودیم شاعران بسیاری برای نخستین بار دعوت شده بودند و چهره‌های جوان نیز بیشتر از سال‌های گذشته بودند. از کاروان پیشکسوت‌ها و شاعران بنام انقلاب اسلامی هم چهره‌هایی مثل علیرضا قزوه، یوسفعلی میرشکاک، مرتضی امیری اسفندقه، عباس براتی‌پور، کیومرث عباسی قصری، زکریا اخلاقی، ناصر فیض، سعید بیابانکی و چند پیشکسوت دیگر، بیش از دیگران مرکز حلقه‌های صمیمی شعرا شده بودند.

کاروان شعرا حدود ساعت 18:30 عازم بیت رهبری شد. شاعران برای درک محضر رهبرشان لحظه‌شماری می‌کردند. بسیاری از شاعران جوان که احتمال شعرخوانی‌شان می‌رفت در حال آماده‌سازی خود برای شعرخوانی بودند و البته هیچ‌کس نمی‌دانست قطعاً چه کسانی شعرخوانی خواهند داشت. هرسال همین طور است. در جلسه و با توجه به اقتضائات آن معمولا فهرست شعرخوانی‌ها تغییراتی می‌کند که این، موجب می‌شود کمتر کسی بتواند به شعرخوانی خود یقین داشته باشد. شاید بتوان گفت شعرخوانی‌ها گذشته از همه داوری‌ها و نظرات شوراهای کارشناسی، در نهایت، بسته به "قسمت" است.

دمدمه‌های غروب بود که صفوف نماز در حیاط تشکیل شد و پس از گذشت دقایقی، رهبر معظم انقلاب با همان نشاط و صلابت و تبسم شیرین همیشگی، به جمع صمیمی شعرا وارد شدند و یکی‌یکی با شاعران پیشکسوت سلام و احوال‌پرسی کردند.

کم‌کم صف طولانی شاعران و تجمع آنان برای صحبت با ایشان یا تقدیم کتاب شکل گرفت و تا زمان اذان تقریباً سی نفر توانستند از نزدیک به محضر ایشان برسند. مثل همیشه رهبر فرزانه انقلاب با روی خوش، شاعران را مینواخت و برای هرکدام خاطره‌ای به‌یادماندنی رقم می‌خورد.

پس از نماز جماعت به امامت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، نوبت نشستن بر سر سفره افطار بود. سفره ساده‌ای که در فضایی ساده، روی موکت پهن شده بود و این امکان را فراهم می‌کرد تا شاعران جوان و پیشکسوت بتوانند با برجسته‌ترین چهره جهان اسلام و مقتدای عدالت‌خواهان جهان، همسفره شوند و افطار کنند.

تقریباً ساعت 10 شب بود که جلسه با تلاوت آیاتی از قرآن مجید توسط "علی شیرزاد" قاری بین‌المللی آغاز شد. "علیرضا قزوه" مثل سال‌های اخیر اجرای این جلسه مهم را بر عهده داشت و با بیت‌هایی از یکی از غزل‌های رمضانی خود جلسه را آغاز کرد:

گزارش اختصاصی مشرق از دیدار شاعران با رهبر معظم انقلاب

 

به سلام رمضان بر شده‌ام باز به بامی
ماه نو! ماه نو! از ما ت درودی و سلامی

ماه نو! ماه نو! امسال به پیمانه چه داری؟
پیش از این از رمضانم نه میی مانده نه جامی

ماه نو! در پی تفسیر نویی از رمضانم
روزه آن نیست که صبحی برسانیم به شامی

سپس قزوه به عنوان مقدمه یادی کرد از همه شاعران درگذشته و پس از آن اشاره کرد به ضیق وقت و بلندای فهرست اسامی که در دست دارد. قزوه از شاعران خواست به خواندن یک شعر اکتفا کنند تا فرصت به همه برسد. امسال هم به رسم ادب، شعرخوانی‌ها با شاعران میهمان از کشورهای همسایه آغاز شد.

گزارش اختصاصی مشرق از دیدار شاعران با رهبر معظم انقلاب


دکتر "ظهیر احمد صدیقی" از پاکستان نخستین شعرخوان دیدار امسال بود. او حافظ قرآن و استاد دانشگاه‌های پاکستان است. قزوه توضیح داد که شب پیش، این شاعر پاکستانی شعری برای رهبر معظم انقلاب سروده و با خط خوش آن را زینت داده و مهیای تقدیم به ایشان کرده است. دکتر صدیقی این غزل را با موضوع پیوند ایران و پاکستان خواند:

اي فروغ فكر و فن از نور افكار شما
 رونق گلزار ما از رنگ رخسار شما

ثابت و قايم مثال كوه كردار شما
همچو برگ گل لطيف و نرم گفتار شما

اي عزيزان عجم! اي صاحبان دين و دل!
ديدن خضر و مسيحا هست ديدار شما

شاد بادا شهر يزد و مشهد و شيراز و قم
زنده بادا مردم جانباز و سالار شما

راه شعر و حكمت و عرفان به ما بنموده‌اند
مولوي و حافظ و خيام و عطار شما

همچو يك جان در دو تن اسلام ما را ساخته ست
دشمن‌تان دشمن ما، يار ما يار شما

خانه‌هاي ما همه پيوسته چون دل‌هاي ما
محكم از ديوار ما گرديد ديوار شما

دشمنان پاك و ايران، دوست با هم گشته‌اند
اين حقيقت را ببيند چشم بيدار شما

اتحاد قوم مسلم مقتضاي دقت است
اتحاد قوم مسلم، كار ما كار شما

دوستي پاك و ايران تا ابد پاينده باد
پر بهاران باد باغ ما و گلزار شما

 
 شیرینی و سادگی این شعر تحسین رهبری را در پی داشت. حضرت آقا گفت: خیلی خوب بود آقای پروفسور! خوش‌مضمون، خوش‌لفظ و خوش‌جهت. صدیقی در پاسخ فرمود: همه‌ی این ها را ایران به من داده است.

گزارش اختصاصی مشرق از دیدار شاعران با رهبر معظم انقلاب


دکتر "بلرام شکلا" شاعر هندوستانی که به دین هندو بود و به گفته قزوه چهار سال بود زبان فارسی را آموخته بود شعر بسیار زیبایی را برای امیرالمؤمنین امام علی(ع) خواند که شگفتی و تحسین جمع و مقام معظم رهبری را در پی داشت. رهبر معظم انقلاب دعا کرد ایشان تحت حمایت و راهنمایی  مولا علی(ع) پایدار باشند. آن شعر زیبا را مرور می کنیم:

به من رساند نسیم سحر سلام علی
برهمنم كه شدم چون عجم غلام علی

من ضعیف چگونه به شعر پردازم
كنار معجزه كامل كلام علی

چو كودكی كه محبت ز مادر آموزد
خوشم كه نكته می‌آموزم از مرام علی

ز بندهای جهان آن زمان رها گشتم
 كه اوفتادم چون مرغكی به دام علی

مساز بطن خودت را چو گور جانداران
مرا غلام كند این صدا ز كام علی

علی علی و علی عالی و علی اعلا
 پر است هفت ممالك ز عطر نام علی

سلام ما به علی آن وصی پیغمبر
 سلام ما و رسولان به احترام علی

چون نزد حضرت حق سجده كرده است و قیام  
 بود قیام، همه سجده و قیام علی

علی امیر خرابات عشق و توحید است
تمام خلق به مستی كشند جام علی

خدا كند كه بخوانم چو مردم آزاد
 علی امام من است و منم غلام علی

 

گزارش اختصاصی مشرق از دیدار شاعران با رهبر معظم انقلاب


مؤمن قناعت را بی‌شک باید بزرگترین شاعر امروز تاجیکستان از نظر کسوت و رتبه ادبی دانست. این شاعر برجسته دیگر میهمان خارجی امسال بود که فرصت شعرخوانی یافت. قزوه اشاره کرد که شعری که خوانده خواهد شد در بحبوحه‌ی دفاع هشت ساله ایران سروده شده است. مؤمن قناعت در قالب یکی از هیئت‌های پارلمانی شوروی سابق به یکی از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس رفته بوده که بنا به خواست یکی از رهبران عرب که خلیج را عربی می‌دانست برای شعرخوانی، شعری با این مطلع می‌گوید:

از خلیج فارس می‌آید نسیم فارسی
ابر در شیراز می‌بارد چو سیم فارسی

دُر از این دریا نمی جویم که دور افتاده است
از ته دریا دُر اشک یتیم فارسی

شیخ را سرمست دیدم یک شبی از بوی نفت
رفت با عطر کفن عطر و شمیم فارسی

حضرت آقا این شعر را بسیار تحسین کردند و به‌شوخی گفتند: به یاد آقای قزوه هم آوردید که به جای "خلیج" بگویند "خلیج فارس"!

گزارش اختصاصی مشرق از دیدار شاعران با رهبر معظم انقلاب


شاعر بعدی خانم دکتر "آنا برزینا" از کشور اوکراین بود که در ایران زبان فارسی را آموخته بود. برزینا نقشی را هم در سیال شوق پرواز (شهید بابایی) ایفا کرده بود. غزلی که این شاعر درباره ایران خواند بسیار با استقبال رهبری و جمع شاعران همراه بود:

این خاک گهر بار که ایران شده نامش
شیری ست که مابین دو دریاست کنامش

مهتاب نشسته سر هر گنبد این خاک
مانند کبوتر که نشسته است به بامش

از مرز فرا رفته به پیغمبری شعر
با سعدی و با مولوی از عشق، پیامش

شوقی ازلی دارم با خاک عزیزش
عشقی ابدی در دل دارم به دوامش

از شوق مشرف بشو ای باد صبا تا
یک بار سلامم برسانی به امامش

 

گزارش اختصاصی مشرق از دیدار شاعران با رهبر معظم انقلاب


"فرزانه خجندی" شاعر شهیر تاجیکستان، شعرخوان بعدی دیدار امسال بود. غزلی با ردیف طولانی"شبت خوش باد  و روزت خوش":

درود ای قاصد شب‌ها،  شبت خوش باد و روزت خوش
نوانشایی و نو افشا، شبت خوش باد و روزت خوش

اگرچه زیردست توست نتوانی چشید آخر
از این قند و از آن حلوا، شبت خوش باد و روزت خوش


آقا پس از تحسین شعر خطاب به شاعر فرمودند: شبت خوش باد و روزت خوش!

گزارش اختصاصی مشرق از دیدار شاعران با رهبر معظم انقلاب


قزوه از شاعران افغانستانی حاضر در جلسه مثل "محمدکاظم کاظمی" یاد کرد که وقت خود را به جوان‌ترها داده‌اند و از یکی از بانوان شاعر افغان مقیم ایران به نام "سیده تکتم حسینی" تقاضای شعرخوانی کرد. حسینی این سال‌ها نامی پرامید در شعر جوان افغانستان بوده است. غزل خوب او چنین بود:

نشسته برف پیری روی مویت؛ دلم می‌خواست تا باران بگیرد
تنت از خستگی خرد و خمیر است بیا تا خانه بوی نان بگیرد

 

بهـــــاران از تو تصویـــری ندارد؛ پــدر! پاییـــــز تقصیـــری ندارد
نمی‌خواهم که در این فصل غربت، دل پرمهــرت از آبان بگیرد
 
غریب و خسته و بی سرپناهم سیاه است آسمان بختگاهم
برای برگ‌های زرد عمـــــرم بگـــو جنگل حنــابندان بگیــــرد
 
پدر اندوه در دل‌هــا زیاد است سرِ راه تو مشکل‌ها زیاد است
بگو کی می‌رسد از راه آن روز که بر ما زندگــی آسان بگیرد
 
خدا قوت.. نباشی خسته ای ماه! از این دنیای تاریک و پر از آه
خدای یوسف ِ افتـــاده در چاه، تقاصت را از ایــن زندان بگیرد
 
خدا را شکــــر اگر امروز غـــــم هست، حرم هست و حرم هست و حرم هست
خودت گفتی به من، امکان ندارد دل سادات در ایــران بگیرد

 
این شعر بخصوص  بیت سوم و آخرش با استقبال آقا و شاعران حاضر مواجه شد به‌گونه‌ای که تا لحظاتی پس از شعرخوانی، ذوق آن با حضرت آقا مانده بود و ایشان قسمتی از این شعر (بگـــو جنگل حنــابندان بگیــــرد) را در گوش قزوه تکرار می‌کردند و از این شعر، اظهار خشنودی می‌کردند.

گزارش اختصاصی مشرق از دیدار شاعران با رهبر معظم انقلاب


سپس بانوی شاعر دیگری به نام "غزاله شریفیان" غزل زیبایی خواند با این ابیات:

بدون مقصد، پایانه‌ها شبیه همند   
همین که دور شوی خانه‌ها شبیه همند
 
کسی شبیه تو حرف مرا نمی‌فهمد؛
مسلم است که بیگانه‌ها شبیه همند
 
من و تو از غم دوری شبیه هم شده‌ایم
که بعد زلزله ویرانه‌ها شبیه همند
 
به پای سوختنم اشک از چه می‌ریزی؟
به چشم شمع که پروانه‌ها شبیه همند
 
مرا شراب نگاه تو مست کرده فقط
که گفته است که پیمانه‌ها شبیه همند؟
 
تو سرزمین منی، من شبیه بادی که
نبست دل به تو؛ دیوانه‌ها شبیه همند
 
بیا کمی متفاوت به آخرش برسیم
وگرنه اولش افسانه‌ها شبیه همند
 
کسی که می‌رود از گم‌شدن نمی‌ترسد؛
بدون مقصد پایانه‌ها شبیه همند
 

"انسیه‌سادات هاشمی" از بانوان شاعر قم نیز غزلی خواند و بخصوص بیت اولش با تشویق رهبر همراه بود:

گزارش اختصاصی مشرق از دیدار شاعران با رهبر معظم انقلاب
مزه‌ی عشق به این خوف و رجاهاست رفیق عشق، سرگرمی‌اش آزار و تسلاست رفیق

قیمت یک شب از آن چشم، غزل نوشیدن
سال‌ها بیت به بیت آه و تمناست رفیق

نشدم راهی‌ات ای عشق که سیراب شوم
تشنگی ناب‌ترین لذت دنیاست رفیق

بارها تا لب این چشمه دویده است دلم
این سرابی است که از دور گواراست رفیق

اسم آن روز که نامیده‌ای‌اش "روز وصال"
در لغتنامه‌ی من "روز مبادا"ست رفیق

"نیست در شهر عزیزی که دل از ما ببرد"
بنشین شعر بخوان! دور جوان‌هاست رفیق                    

این غزل هم با تحسین رهبری همراه بود.

پس از شعرخوانی چند نفر از بانوان، نوبت به آقایان رسید و ابتدا "حسین عباسپور" شعری را به امام حسن مجتبی(ع) تقدیم کرد:

بارها از سفره‌اش با اینکه نان برداشتند
روز تشيیع تنش تیر و کمان برداشتند
 
مردم این شهر درظاهر مسلمان عاقبت
با صدای سکه دست از دین‌شان برداشتند
 
بر سر همسایگانش سایه‌ای پرمهر داشت
از سرش هرچند روزی سایه‌بان برداشتند
 
بذر ننگین جسارت بر تنی معصوم را
این جماعت کاشتند و دیگران برداشتند
 
دست‌هایی که بر آن تابوت تیر انداختند
چند سال بعد، چوب خیزران برداشتند

این شاعر بیست ساله قمی از اعضای دوره‌های آموزشی شعر جوان انقلاب اسلامی (آفتابگردان‌ها) بود و به‌رغم سن کم، توانست اقبال رهبری و شاعران را به دست آورد.

"رضا شیبانی" صاحب کتاب "سکوت کاهگلی" که موفق به کسب جایزه گام اول هم شده است شاعری بود که از پارسال در نوبت شعرخوانی مانده بود و امسال این فرصت برایش فراهم شد. این شاعر تبریزی غزل خواند:

گزارش اختصاصی مشرق از دیدار شاعران با رهبر معظم انقلاب  
طلوع می‌کنی آخر، به نور و نار قسم
به آسمان، به افق‌های بی‌سوار قسم

هنوز منتظر بازگشتنت هستم
به لحظه‌های غم رفتن قطار قسم

خزان به سخره گرفته‌ست گریه‌ی گل را
به غصه‌های دل ابری بهار قسم

نمانده است گل و نیست جای شکوه ز باد
که می‌خورد به سر پر غرور خار قسم
 
 نشانده ام به دل خسته داغ شهری را
به قلب خسته‌ی این شهر داغدار قسم

به خون نشسته دلم مثل قالی تبریز
به حلقه و گره و مرگ و چوب دار قسم

دلم شبیه گسل‌های شهر تبریز است
به این سکوت... به این صبر پایدار قسم
 
 کجا روم که دمی شهریار خود باشم؟
نه شهر مانده... نه یاری... به شهریار قسم
 
 ولی هنوز به آینده روشن است دلم
به بخت روشن مردان این دیار قسم

حضرت آقا با زبان آذری فرمودند: "شما تبریزی هستید؟" و پس از تأیید شیبانی فرمودند: «از ترویج قالی تبریز معلوم بود!»

ایشان شعر را تحسین کردند و اضافه کردند: «شهریار هم همسن شما بود این طور شعر می‌گفت.»

آقا افزودند: «شعر شما، رو به آبادی دارد؛ یعنی خیلی خوب است اما هنوز خیلی مانده تا به منازل آخر برسید. ما همیشه به شاعران جوان می‌گوییم فکر نکنید به منزل آخر رسیده‌اید. منازل زیادی هست که باید طی کرد.»

 گزارش اختصاصی مشرق از دیدار شاعران با رهبر معظم انقلاب


شعر بعدی از "علی فردوسی"، شاعر جوان اصفهانی بود که چندی پیش غزل او برای واقعه طبس با صدای "حامد زمانی" منتشر شده بود.
علی فردوسی غزل بسیار متفاوت و زیبایی برای فلسطین خواند:
 

یک اتفاق ساده مرا بی‌قرار کرد
یابد نشست و یک غزل تازه کار کرد
 
در کوچه می‌گذشتم و پایم به سنگ خورد
سنگی که فکر و ذکر دلم را دچار کرد
 
از ذهن من گذشت که با سنگ می‌شود
آیا چه کارها که در این روزگار کرد
 
با سنگ می‌شود جلو سیل را گرفت
طغیان رودهای روان را مهار کرد
 
یا سنگ روی سنگ نهاد و اتاق ساخت
بی‌سرپناه‌ها همه را خانه‌دار کرد
 
یا می‌شود که نام کسی را بر آن نوشت
با ذکر چند فاتحه، سنگ مزار کرد
 
یا مثل کودکان شد و از روی شیطنت
زد شیشه‌ای شکست و دوید و فرار کرد
 
با سنگ مفت می‌شود اصلاً به لطف بخت
گنجشک‌های مفت زیادی شکار کرد
 
یا می‌شود که سنگ کسی را به سینه زد
جانب از او گرفت و بدان افتخار کرد
 
یا سنگ روی یخ شد و القصه خویش را
در پیش چشم ناکس و کس شرمسار کرد
 
ناگاه بی‌مقدمه آمد به حرف، سنگ
این‌گونه گفت و سخت مرا بی‌قرار کرد:
 
تنها به یک جوان فلسطینی‌ام بده
با من ببین که می‌شود آنگه چه کار کرد!

 
آقا فرمودند: «مضمون و لفظ و جهت در این غزل همه خوب بودند. ایشان ادامه دادند که شما یکی از کارکردهای سنگ را نگفته‌اید:

هر سنگ که بر سینه زدم نقش تو بگرفت
وان هم صنمی بهر پرستیدن من شد»

بیتی که آقا خواند از "طالب آملی" شاعر هندی‌سرا بود.


"علیرضا قنبری" دیگر شاعر جوان برنامه دیشب بود که فرصت شعرخوانی یافت. قنبری غزل زیبایی برای امام رضا(ع) خواند:

 گزارش اختصاصی مشرق از دیدار شاعران با رهبر معظم انقلاب هر چند كه درشهر تو بازار زياد است
بايد برسم زود... خريدار زياد است

من در به درِ پنجره فولادم و دیری‌ست
بين من و آن پنجره ديوار زياد است

آن‌قدر كريمي كه بدهكار تو كم نيست
آن‌قدر كريمي كه طلبكار زياد است!

پاييز رسيدم به حرم با همه گفتم:
اينجا چقدر چادر گلدار زياد است!

با بار گناه آمده‌ام مثل هميشه
با بار گناه آمدم اين بار زياد است!

خورشیدی و ماهی و طلوعی و غروبی
پس در حرمت روزۀ شک‌دار زیاد است!

گندم به كبوتر بدهم؟ شعر بگويم؟
آخر چه کنم در حرمت؟! كار زياد است!

نوروز به نوروز... محرم به محرم...
سرمست زياد است، عزادار زياد است

هرگوشۀ ايران حرم توست كه با تو
همسايۀ ديوار به ديوار زياد است

از دور سلامي و تو از دور جوابی
اين فاصله انگار نه انگار زياد است

***

یک شب که به رؤیای من افتاد مسیرَت
دیدم چقَدر لذت دیدار زیاد است...

درخواب سرِ سفرۀ اطعام، تو گفتی:
هرقدر كه مي‌خواهي بردار... زياد است

 
این غزل نیز تحسین ویژه‌ای از جانب رهبر در پی داشت و ایشان آن را شعری باحال و بامضمون توصیف کردند و در خیلی از بیت‌ها بر آن آفرین گفتند.  سپس قزوه، "احمد بابایی" را صدا زد تا شعری درباره اوضاع عراق و دفاع از شیعیان بخواند:

گزارش اختصاصی مشرق از دیدار شاعران با رهبر معظم انقلاب

 

خبر، آمیخته با بغض گلوگیر شده‌ست
سیل دلشوره و آشوب، سرازیر شده‌ست
سرِ دین، طعمه‌ی سرنیزه‌ی تکفیر شده‌ست
 
هر که در مدح علی(ع) شعر جدید آورده‌ست
گویی از معرکه‌ها نعش شهید آورده‌ست
 
بنویسید: تب ناخلفی‌ها ممنوع!
هدف آزاد شده، بی‌هدفی‌ها ممنوع!
در دل «عرش»، ورود سلفی‌ها ممنوع!
 
«عرش» یک روضه‌ی فاش است که داغ و گیراست
«عرش»… گفتیم که نام دگرِ سامرّاست
 
تا «بهار عربی» روی علف باز کند
جبهه در شام و عراق از سه طرف باز کند
وای اگر دست کجی پا به «نجف» باز کند!
 
عاشق شیرخدا، وارث شمشیر خداست
سینه‌ی «سنی و شیعه» سپر شیر خداست
 
لختِ خونِ جگر ماست به روی لب‌شان
کوره‌ی دوزخیان، گوشه‌نشین تب‌شان
لهجه‌ی عبری و لحن عربی، مکتب‌شان
 
«نیل» را تا به «فرات»، آنچه که بود، آتش زد
شک مکن؟ ما همه را «مکر یهود» آتش زد
 
بی‌جگرها جگر حمزه به دندان گیرند
انتقام اُحُد و بدر ز طفلان گیرند
چه تقاصی ز لب قاری قرآن گیرند
 
بیشتر زان که از این قوم، بدی می‌جوشد
از زمین غیرت «حجربن عدی» می‌جوشد!
 
سنگ تکفیر به آیینه‌ی مذهب؟ هیهات!
ذوالفقار علی و رحم به مرحب؟ هیهات!
دست خولی طرف معجر زینب؟ هیهات!
 
ما نمک‌خورده‌ی عشقیم، به زینب سوگند
پاسبانان دمشقیم، به زینب سوگند
 
داس تکفیر، گل از ریشه بچیند؟ هرگز!
کفر بر سینه‌ی توحید نشیند؟ هرگز!
مرتضی همسر خود کشته ببیند؟ هرگز!
 
پای‌تان گر طرف «کرب و بلا» باز شود
آخرین جنگ جهانیِ حق آغاز شود

 
آقا در ادامه این شعر نیز آفرین گفتند و فرمودند: جوان‌ها امشب غوغا کرده‌اند.

"امیرعلی سلیمانی" که چندی پیش آخرین مجموعه شعرش به نام "برگ‌ریز" منتشر شد دیگر شاعر جوان دیدار امسال بود که شعر خواند.

سلیمانی غزلی عاشقانه خواند:

نشسته‌ام مثل بچه شیری، که دل به چشم غزال دارد
بهار گیسوی چشم‌سبزی، که با زمستان جدال دارد
 
مرام چشمش مرام جادو، هزار جنگل، هزار آهو
خزر به گونه، خزان به گیسو، به جای ابرو هلال دارد
 
کشیده نقشی به روی شالش، چه نقشه‌هایی، خوشا به حالش
نشان خون‌خواهی از جنوب و نشان مهر از شمال دارد
 
پرنده ام رو به آسمانش  همیشه دل بسته‌ام به جانش
که آرزوی من است و این من، چه آرزویی محال دارد
 
چه چشم‌های ترانه‌سوزی، چه وزن نابی، عجب عروضی
شکوه شعردری‌ست نامش، غزل کنارش خیال دارد
 
تو شمس باشی و مولوی من، غزل بخوانی و مثنوی من
چنان که پیر منی تو امشب، جوان شدن احتمال دارد
 
بخند تقویم روزگارم! نشان نده چند سال دارم
غمی که در سینه‌ام نهفته، قریب هفتاد سال دارد
 

حضرت آقا پس از تحسین این شعر، درباره جایی که شاعر خود را پیر توصیف کرده بودند پیشنهاد تغییر دادند و فرمودند: «پیری و مسائل آن را بگذارید برای پنجاه شصت سال دیگر!»

"محمدحسین (فراز) ملکیان" از اصفهان که از چهره‌های نو شعر جوان به شمار می‌آید غزلی برای جانبازان خواند که با استقبال جمع مواجه شد.

بیت‌هایی از این غزل چنین بود:

گزارش اختصاصی مشرق از دیدار شاعران با رهبر معظم انقلاب

 

جنگ، یک جدول تناسب بود تا جوابش همیشه این باشد:
پدرم ضرب در چهل درصد، حاصلش، بخش بر زمین باشد...

در جواب کسی که می گوید پدر از جنگ دست پر برگشت
هر دو تا آستین او خالی‌ست تا جوابش در آستین باشد

همقطار پدر که عکاس است گفت در هشت سال جبهه و جنگ
حسرتش ماند ?
ایمیل مستقیم :‌ info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
 
working();

ارسال نظر :
پاسخ به :





نام : پست الکترونیک :
حاصل عبارت روبرو را وارد نمایید :
 
working();

« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما »
هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد

سامانه آموزش آنلاین ویندی
Page created in 0.044 seconds.