شمال نیوز: اگر كسي محمود احمدينژاد را نشناسد و اين گفتوگو را بخواند تصويري كه از او در ذهنش نقش ميبندد انساني دموكرات و اولترا اصلاحطلب است. كاري كه عبدالرضا داوري از نزديكان احمدينژاد در اين گفتوگوي مفصل سعي كرد انجام دهد، هر چند او بر اين اعتقاد است كه احمدينژاد نيازي به چهرهسازي ندارد.
عبدالرضا داوري كه زماني از فعالان انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران بود و با اصلاحطلبان نشست و برخاست ميكرد اين روزها نامش با مشايي و احمدينژاد پيوند خورده است. او در اين گفتوگو مخالفان احمدينژاد را از محمد جهرمي گرفته تا مرضيه وحيد دستجردي، افرادي ميداند كه از احمدينژاد كينه شخصي دارند. داوري در اين گفتوگو براي نخستينبار اذعان ميكند در جريان انتخابات 88 حاميان احمدينژاد بهشدت از رشد آراي مهندس موسوي شوكه و نگران شده بودند و يكي از دلايلي كه احمدينژاد در مناظره جنجالي آنگونه عمل كرد به خاطر انتقال شوك ناشي از راي ميرحسين موسوي به او بود.
اين يار نزديك احمدينژاد از اختلاف در خبرگزاري ايرنا در شبي كه رايگيري انتخابات 88 رو به پايان بود و ايرنا خبر پيروزي احمدينژاد را ساعت 23 اعلام كرد، پرده برداشت. او البته بعد از بازبيني گفتوگو در پاسخ به يكي از پرسشها مدعي شد كه ميرحسين موسوي ساعت 18 همان روز اعلام پيروزي كرد!
آقاي داوري چند سالتان است؟
41 سال دارم. متولد فروردين 1352 هستم.
در سوابق شما حضور در جبهه نيز ديده ميشود، دقيقا در چه مقطعي در جبهه بوديد؟
يك دوره كوتاه در اوايل سال 67 در جبهه بودم.
يعني همان زماني كه صلح شد؟
حدود 4 ماه از فروردين 67 تا مرداد 67 كه تازه 15 ساله شده بودم. البته اين اصلا سابقهيي حساب نميشود.
بله، ولي برخي اطرافيانتان حتي گفتهاند كه شما جانباز هستيد؟
خير، جانباز نيستم، اگر چنين سخني مطرح شده حتما اشتباه است، من در ماههاي پاياني جنگ با تعدادي از همكلاسيهايمان به جبهه رفتيم.
پس آن چفيه معروفي كه ميگويند هميشه در محل كارتان همراهتان است و يادگار آن دوران است، در اينجا آن را نميبينم، هنوز هم آن را داريد؟
من يك چفيه 25 ساله داشتم كه تا زمان اشتغال دروزارت كشور همواره در محل كارم بود كه متاسفانه در اسبابكشي از وزارت كشور به روزنامه شهروند مفقود شد.
آقاي داوري كار خبري و اطلاعرساني را از كي شروع كرديد؟ سابقه كارتان به چه زماني برميگردد؟
علاقهمندي به ژورناليسم در خانواده ما ريشهدار است. پدربزرگ من مرحوم «محمد مجيبي زنجاني» در دهه 20 و 30 مدير روزنامه تجدد ايران و هفتهنامه خمسه بود، يعني تا قبل از كودتاي 28 مرداد 32 ايشان كار مطبوعاتي ميكردند، چاپخانه هم داشتند و اطلاعيه معروف آيتالله كاشاني در 30 تير 1331 عليه نخستوزيري قوامالسلطنه بهطور محرمانه در چاپخانه پدر بزرگ من منتشر شد. در آن دوره ايشان از حاميان مرحوم مصدق بود كه بعد از كودتاي 32 مرداد ?? سه سال به زندان افتاد و همه اموالش از جمله چاپخانهاش ضبط شد. بعد از زندان هم فعاليتهاي سياسي و مطبوعاتي را كنار گذاشت. من هم از زمان دانشآموزي تا حضور در دانشگاه با نشريات مختلف از روزنامههاي ديواري تا نشريات دانشآموزي و دانشجويي همكاري ميكردم.
از سال 73 با روزنامه كيهان همكاري داشتم و به اين نشريه مقاله ميدادم، بعد از سال 84 هم دو سال عضو تحريريه گروه سياسي روزنامه كيهان و سرمقالهنويس اين روزنامه بودم، عضو هيات موسس ايسنا نيز بودم، از آذر 78 تا شهريور 79 معاون خبر و قائم مقام آقاي دكتر ابوالفضل فاتح بودم كه به خاطر يكسري اختلاف نظرهاي كاري با آقاي فاتح از ايسنا جدا شدم و به دنبال ادامه تحصيل و فعاليتهاي علمي رفتم.
شما مانند پدربزرگتان از طرفداران مصدق هستيد؟
اگر مباحث بنده درباره مرحوم مصدق را دنبال كرده باشيد مطالب بنده از جنس هواداري و سمپاتي نيست، بلكه معتقدم درباره مرحوم مصدق قضاوتهاي افراطي و تفريطي وجود دارد و بايد با نگاه دقيق و مستند تاريخي درباره او قضاوت كرد و در عين حال معتقدم كه دشمني انگليس با مرحوم مصدق در دهه ?? يكي از نقاط روشن كارنامه اوست.
چند رييس دانشگاه را در زمان تحصيلتان ديديد؟
رييس دانشگاه را در دانشگاه تهران تجربه كردم. ابتدا دكتر محمد رحيميان، بعد دكتر غلامعلي افروز و نهايتا دكتر محمدرضاعارف.
آقاي عميد زنجاني در زمان آقاي احمدينژاد شبانه عوض شد علت چه بود؟
هم اينكه بيمار بودند و هم اينكه شنيدم با دكتر زاهدي وزير علوم وقت اختلاف نظر پيدا كرده بودند.
اختلافشان بر سر چه بود؟
نميدانم.
شما خود را اصولگرا ميدانيد؟
من هيچگاه با تعريف متداول، اصولگرا نبودم ضمن آنكه با تعريف موجود نيز هيچگاه اصلاحطلب نبودم. آن موقع در دفتر تحكيم به طعنه به ما ميگفتند چپ پرورشي! و منظورشان از چپ پرورشي بخشي از جريان چپ بود كه در دامن ولايت و رهبري رشد ميكند، تمام اعضاي ما در انجمن اسلامي دانشگاه تهران در سال 76 به آقاي خاتمي راي دادند اما در عين حال به دليل تحليلي كه از فضاي انتخابات داشتيم بهطور رسمي و با صدور اطلاعيه از آقاي خاتمي اعلام حمايت نكرديم.
يادم هست آن زمان آقاي سعيد حجاريان در تماس تلفني با آقاي فاتح او را به خيانت متهم كرد، چون آقاي فاتح با حمايت رسمي انجمن اسلامي دانشگاه تهران از آقاي خاتمي موافق نبود و به همين دليل همان ايام هم بهشدت شايع كردند كه آقاي ابوالفضل فاتح به آقاي ناطق نوري راي داده است كه البته من به دليل رابطه نزديكم با آقاي ابوالفضل فاتح ميدانستم كه اين خبر صحت ندارد. در عين حال تعدادي از اعضاي آن زمان انجمن اسلامي دانشگاه تهران از جمله آقاي سيدضياء هاشمي كه الان معاون فرهنگي وزارت علوم است و بنده، بعد از مصاحبه آقاي خاتمي با كريستين امانپور در سيانان در آبان ?? نسبت به ايشان ترديد كرديم و به همين دليل بنده در سال 80 ديگر به آقاي خاتمي راي ندادم.
به چه كسي راي داديد؟
به احمد توكلي.
اما در سالهاي بعد با آقاي توكلي همسويي نداشتيد؟
من هيچگاه با ايشان همسويي نداشتم.
پس يعني در آن زمان از بغض خاتمي به ايشان راي داديد؟
شايد اين تعبير شما درست باشد چون واقعا نميخواستم به آقاي خاتمي راي بدهم.
از سال 78 تا 84 در فعاليتهاي سياسي حضور نداشتيد؟
من از سال 79 كه از ايسنا جدا شدم تا سال 85، فعاليت سياسي نداشتم و به دنبال كارهاي تحصيلم بودم اما گاهي به روزنامههاي كيهان، جمهوري اسلامي و مردم سالاري يادداشت ميدادم.
نخستينباري كه آقاي احمدينژاد را ديديد كي بود؟
نخستينبار سال 85 بود.
در چه جلسهيي؟
در يكي از جلسات جهاد دانشگاهي.
نخستين سمتتان در زمان آقاي احمدينژاد چه بود؟
تا سال 86 رييس سازمان نوآوريهاي دانشجوبان جهاد دانشگاهي بودم و اواخر 86 به عنوان جانشين معاون خبر و مديركل پژوهش ايرنا منصوب شدم.
ايرنا در هشت سال دوران رياستجمهوري آقاي احمدينژاد پنج مديرعامل عوض كرده است، اين آمار بيسابقه است، علت چه بود؟
به جز تغيير آقاي جوانفكر كه تصميمي خارج از دولت و به دليل زنداني شدن ايشان صورت گرفت، تغييرات مكرر در مديريت ايرنا تا حد زيادي طبيعي بود. بخشي از تغييرات مكرر به دليل حضور و تاثيرگذاري جريانهاي مختلف رسانهيي در دولت قبل انجام شد. در حوزه رسانهيي دولت نهم و دهم يك طيف از درون كيهان آمده بود، افرادي مثل آقايان صفارهرندي و بهداد و به نوعي من كه به اين طيف نزديك بودم. طيف ديگر نيروهاي خبرگزاري بودند مثل آقاي جوانفكر و خادمالمله و طيف ديگري هم كه از صدا و سيما بودند مثل آقاي كلهر. چند جريان رسانهيي با گرايشات و ريشهها و سوابق مختلف در حوزه رسانهيي دولت نهم و دهم موثر بودند و هر كدام اينها در اين فضاي رسانهيي تلاش ميكرد تا شيوههاي مطلوب خودش را حاكم كند. در عين حال يك جريان جوانتر رسانهيي نيزدر حاشيه دولت قبل حضور داشت كه ريشه آنها از انتخابات سال 84 و در ستادهاي آقاي احمدينژاد رشد كرد، سايتهايي مثل رجانيوز، دولت بهار و… يك بخش از تغيير و تحولات زيادي كه در ايرنا به وجود ميآمد به دليل رقابتهاي دروني اين جريانها بود.
دليل ديگر اين بود كه جريان آقاي احمدينژاد به عنوان يك جريان سياسي نوظهور در كشور در پي معرفي يك هويت متمايز از ساير جريانهاي حاضر در صحنه بود. اين جريان پس از تولد در مسير رشد و بلوغ قرار داشت و به همين دليل در بعضي حوزهها از جمله رسانه به ساز و كار آزمون و خطا روي آورد تا شبكه نيروهاي اصلي خود را بشناسد، اين رويشها و ريزشها در دولت نهم و دهم تنها در بخش رسانه نبود، در حوزههاي ديگر هم بود. جريان آقاي احمدينژاد از سال 84 به تدريج از يك دوره زايش تا بلوغ را طي كرد و در سال 92 به بلوغ رسيد و به نقطهيي رسيد كه ميتوانست مستقلا نشانههاي گفتماني منحصر به خود را توضيح دهد و نيروهاي اجتماعي را بر اساس آن متاثر كند.
ايرنا در زمان احمدينژاد ديگر يك رسانه قوي نبود...
در تحليل عملكرد ايرناچند نكته را بايد در نظر گرفت. اولا آقاي جوانفكر كه از بهمن88 تا مهر 91 مديريت ايرنا را برعهده داشت تحت شديدترين فشارهاي بيروني قرار گرفت و عملا فرصت چنداني براي مديريت رسانه در اختيار نداشت. اين فشارها عليه يك رسانه به خصوص از ارديبهشت 90 تا بازداشت آقاي جوانفكر در تاريخ رسانههاي ايران بيسابقه است. در دوران مديريت آقاي بهداد كه همزمان با انتخابات دهم رياستجمهوري تا دي 88 يعني اوج اغتشاشات سياسي بود به نظرم مديريت مناسبي در ايرنا اعمال شد. زماني كه آقاي بهداد ايرنا را در ابتداي سال ?? تحويل گرفت رتبه ايرنا در سايت الكسا 64 بود و زماني كه در 13 دي 88 ايرنا را تحويل داد رتبه ايرنا در سايت الكسا 32 بود يعني رتبه جهاني ايرنا ?? پله بهبود يافته بود كه به تفاوت رويكرد آقاي بهداد مربوط است.
آقاي بهداد اعتقاد داشت ايرنا در چالشهاي سياسي داخلي هم نقشآفرين باشد، براي همين در ايام بعد از انتخابات، ايرنا كاملا يك كنشگر بود و در بسياري از اوقات حتي به فضاي رسانهيي اصولگرايان جهت ميداد، به خصوص در ايام تبليغات انتخابات خرداد 88 و درگيريهاي پس از آن فضاي رسانههاي اصولگرا كاملا تحت تاثير كنش ايرنا بود. ايرنا در انتخابات 88 در نظرسنجيهاي انتخاباتي نيز بسيار دقيق عمل كرد و راي آقاي احمدينژاد و مهندس موسوي را در 3 روز آخر با كمتر از يك درصد خطا پيشبيني كرد.
در انتخابات 88 به مهندس موسوي ايراد ميگرفتند كه چرا 12 شب كنفرانس خبري گذاشتند و اعلام كردند كه پيروز انتخابات هستند، اين در حالي است كه خبرگزاري ايرنا ساعت 21 و 30 دقيقه تيتر زده بود كه احمدينژاد پيروز انتخابات شد.
اولا آقاي مهندس موسوي حدود ساعت 18جمعه 22خرداد 88 اعلام پيروزي قطعي كرد. ثانيا در مورد انتشار خبر پيروزي آقاي احمدينژاد در ايرنا قطعا ساعت از 23 گذشته بود. اتفاقا همان موقع بر سر اين موضوع در ايرنا اختلاف پيش آمد. آقاي روحالله جمعهيي كه الان رييس مركز اطلاعرساني وزارت كشور دولت يازدهم است در آن زمان معاون خبر ايرنا بود كه از انتشار اين خبر ناراحت شد و ايرنا را به قهر ترك كرد. حدود ساعت 23 بود كه نماينده ستاد آقاي احمدينژاد مستقر در وزارت كشور با بنده تماس گرفت و اعلام كرد كه بر اساس برآوردهاي منطقهيي از فرمانداريها و بخشداريها آقاي احمدينژاد پيروز شده و كار تمام است. موضوع را با آقاي بهداد كه آن ساعت در دفتر رياستجمهوري بود مطرح كرديم و ايشان هم پس از كسب خبر از آقاي محصولي و منابع داخلي وزارت كشور در استانها اعلام كرد كه خبر صحت دارد و ما هم خبر پيروزي آقاي احمدينژاد را قبل از ساعت 24 اعلام كرديم.
اما ساعت رايگيري چندين بار تمديد شد، پس چطور ساعت 11 كار را تمام شده اعلام كردند؟
تركيب كلي آراي مردم در استانها استخراج شده بود و آرا ساعت آخر بر نتيجه نهايي اثر نميگذاشت. در واقع برآوردي بود كه از بررسيهاي منطقهيي به دست آمد.
و اين برآورد تبديل به خبر شد.
بله، و به همين دليل هم در ايرنا اختلاف پيش آمد و آقاي روحالله جمعهيي به خاطر انتشار اين خبر از سوي بنده، قهر كرد و ساعت 23 از ايرنا رفت، منتها من چون موضوع را با آقاي بهداد مديرعامل ايرنا چك كرده بودم آن خبر را منتشر كردم. در عين حال فراموش نكنيم با آنكه دسترسيهاي اطلاعاتي ما در آن زمان بسيار وسيع بود چون در نظام اجرايي كشور حضور داشتيم و در مقابل ستاد آقاي مهندس موسوي منابع اطلاعاتي محدودتري نسبت به ما داشتند اما آقاي موسوي ساعت 18 ادعاي پيروزي خود را اعلام كرده بود.
گفتيد كه ايرنا در زمان انتخابات 88 نظرسنجي ميكرد، نتايج نظرسنجيها به سود چه كسي بود؟
ما از 22 ارديبهشت 88 پروژه نظرسنجي را آغاز كرديم، در روزهاي نخست، نظرسنجيها رشد راي آقاي موسوي را نشان ميدادند، اين موضوع بهشدت ما را نگران كرد، ما اين نتايج را گزارش ميداديم، در هفته پاياني ارديبهشت 88 فضا در كل كشور به نفع مهندس موسوي بود، ما در ستاد آقاي احمدينژاد از اين فضاي دوقطبي رنگ محور كه ستاد مهندس موسوي ايجاد كرده بود شوكه شده بوديم. اما شيوه برخورد آقاي احمدينژاد در مناظره با مهندس موسوي و آن ابتكار كمنظيرشان در روشن كردن پشت صحنه ستاد مهندس موسوي ونشان دادن نقش آقاي هاشمي به عنوان صحنهگردان انتخاباتي مهندس موسوي براي به زمين زدن آقاي احمدينژاد، صحنه را به كلي تغيير داد و پس از 14 خرداد 88، آراي مهندس موسوي روند كاهشي شديد را آغاز كرد. من اصلا فكر نميكردم آقاي احمدينژاد اينقدر جسورانه برخورد كند.
يعني مشاورانش به او نگفته نبودند اين كار را بكند؟
نه هيچ كس از شيوه برخورد آقاي احمدينژاد با مهندس موسوي اطلاعي نداشت.
حتي آقاي مشايي؟
ايشان را نميدانم، اما اين رفتار جسورانه آقاي احمدينژاد شيب نظرسنجيها را كاملا به نفع آقاي احمدينژاد تغيير داد.
شما نتايج نظرسنجيها را به آقاي احمدينژاد اطلاع ميداديد؟
بله.
فكر ميكنيد اگر آقاي احمدينژاد نگران ريزش راي خود نبود باز هم در مناظره آن گونه رفتار ميكرد؟
به نظر من ايشان براي اينكه فضاي يكسويه تبليغات را بشكند اينچنين بيمحابا به خط زد. شيوه تبليغاتي ستاد مهندس موسوي ايشان را به اين نقطه رساند كه بهطور راديكال مناظره را شروع كند و به پشت صحنه انتخابات بپردازد. اولا اين را بگويم كه ما در ابتداي تبليغات انتخاباتي تصورمان در مورد مهندس موسوي اين بود كه ايشان از نظر گفتماني تفاوت چنداني با آقاي احمدينژاد ندارد، اما در مسير تحليل روزانه گفتارهاي انتخاباتي ايشان در ايرنا دريافتيم كه آقاي مهندس موسوي پس از گردهمايي 2 خرداد 88 در اريكه ايرانيان چرخش گفتماني پيدا كرد و همين چرخش گفتماني كه ايشان را كاملا ذيل گفتمان آقاي هاشمي قرار داد باعث تقابلهاي بعدي شد. مهندس موسوي بعد از 20 سال گوشهنشيني در فضاي سياسي كشور ناگهان وارد يك كورهيي از تعاملات و كنشهاي سياسي شد و به اعتقاد من نتوانست خود را با اين تغيير شديد فضا سازگاري دهد. مهندس موسوي از معدود افرادي در جبهه اصلاحطلب بود كه راز پيروزي احمدينژاد در سال 84 را درست فهميد.
هنوز خيلي از اصلاحطلبها نميخواهند ريشههاي پيروزي آقاي احمدينژاد در سال 84 را درست تحليل كنند. آقاي هاشمي كه معتقد است انتخابات سالم نبود، بسياري از اصلاحطلبها هم كه ميگويند آقاي احمدينژاد تقدير ما نبود بلكه تقصير ما بود در واقع فكر ميكنند چون اصلاحطلبان صحنه را مديريت نكردند، آقاي احمدينژاد پيروز شد، در صورتي كه من اين را غلط ميدانم. راي آقاي احمدينژاد در سال 84 همان رايي است كه مردم در سال 76 به آقاي خاتمي و در سال 92 به آقاي روحاني دادند، مردم ايران از سال 68 به اين طرف به دنبال تغيير مناسبات حاكم در كشور هستند. يكي از اعضاي دفتر تحكيم وحدت براي من تعريف كرد كه بعد از پيروزي آقاي احمدينژاد در سال 84 تعدادي از اعضاي دفتر تحكيم به ديدار مهندس موسوي رفته بودند و مهندس موسوي در اين ديدار به اعضاي تحكيم گفت «آقاي احمدينژاد سوم تير 84 پيروز شد چون در كل ايام انتخابات يك كاپشن بيشتر نپوشيد و به همين دليل مردم با او احساس همذاتپنداري كردند».
يعني فكر ميكنيد اگر كسي شو هم بازي كند مردم نميفهمند؟
اتفاقا مردم شوبازي كردن را خوب ميفهمند. آنها سال 84 فهميدند كه آقاي احمدينژاد براي اينكه شو بازي كند كاپشن نپوشيده است، به همين دليل هم سال 88 بيشتر به او راي دادند، يعني راي 17 ميليوني سال 84 آقاي احمدينژاد در سال 88، 40 درصد رشد كرد و به 24 ميليون رسيد. مردم ايران بيش از يك دهه است كه با آقاي احمدينژاد احساس همذات پنداري ميكنند، همين الان هم اگر به ميدان 72 نارمك برويد مراجعات گسترده مردم به ايشان را ميبينيد، در حالي كه الان آقاي احمدينژاد اختياراتي ندارد، سمتي ندارد اما مردم هنوز فكر ميكنند ميتوانند مشكلاتشان را با آقاي احمدينژاد در ميان بگذارند و ايشان را سنگ صبور خود بدانند.
همه كساني كه سمت داشتهاند بعد از اتمام مسووليتشان باز هم مراجعهكننده دارند، مثلا الان فكر ميكنيد آقاي خاتمي مراجعهكننده ندارد؟
جنس مراجعات به آقاي احمدينژاد جنس خاصي است .
مي دانم، ميخواهيد بگوييد توده مردم به آقاي احمدينژاد مراجعه ميكند.
بله.
فكر ميكنيد مراجعهكنندگان به آقاي خاتمي اين گونه نيستند؟
تا آنجا كه من ميدانم نه، البته اين را هم بگويم كه آقاي خاتمي را فردي صاحب پايگاه راي ميدانم كه ميتواند تا حدي آراي مردم را به سمت خود جلب كند، البته آقاي خاتمي اين پايگاه راي را صرفا به خاطر كاراكتر و ويژگيهاي شخصي خودشان دارند و ارتباطي به گروههايي نظير جبهه مشاركت يا مجمع روحانيون مبارز ندارد. به همين دليل معتقدم آقاي خاتمي نميتواند پايگاه راي خود را به سايرين انتقال دهد.
يعني در اصلاحطلبان كس ديگري را رايآور نميدانيد؟
به نظر من در ميان اصلاحطلبان موقعيت آقاي خاتمي منحصر به فرد و مختص به خود ايشان است. اگر آقاي مهندس موسوي هم منظورتان باشد ديگر نميتوان آقاي مهندس موسوي را يك اصلاحطلب معتقد به فعاليت سياسي در ساختار قانون اساسي موجود تلقي كرد. پس از وقايع سال 88 يك تضاد اساسي در مشرب سياسي آقاي خاتمي و مهندس موسوي بروز كرد. آقاي موسوي امروز در كشور ما نماد جمهوريتخواهي تام شده است كه در ساختار موجود قابل تحقق نيست اما آقاي خاتمي نماد مشروطهخواهي است كه با پذيرش ساختار موجود براي محدودسازي برخي نهادها برنامهريزي ميكند. اين دو مشرب سياسي با هم تفاوتهاي مبنايي و استراتژيك دارند.
برگرديم به مناظرههاي سال 88، در آن مناظرهها خيليها حتي اصولگرايان معتقد بودند احمدينژاد قبح اخلاق را در اين مناظرهها شكست.
من اين طور فكر نميكنم.
به خاطره علاقهتان به آقاي احمدينژاد اين را ميگوييد؟
نه واقعا اين طور نيست.
يعني اگر يك نفر در مناظره با شما عكس همسرتان را نشان دهد و...
اولا عكس كه نبود، پرونده استخدامي و تحصيلي خانم زهرا رهنورد بود. يادمان نرود آقاي مهندس موسوي تعدادي از همكاران آقاي احمدينژاد را به تخلفات تحصيلي متهم كرد. آقاي احمدينژاد هم خواست به ايشان بگويد رطب خورده منع رطب كي كند. براي همين آقاي احمدينژاد به مهندس موسوي گفت شما كه به مسائل تحصيلي همكاران من ايراد ميگيريد همسر خودتان هم كه در روند تحصيل و ارتقاي علميشان تخلفاتي داشتهاند. همين و بس. نبايد طوري اين موضوع عادي در رقابتهاي انتخاباتي را نشان دهيم كه انگار خداي نكرده آقاي احمدينژاد عكس غير پوشيده خانم رهنورد را نشان دادهاند. يادمان باشد در طول تاريخ فعاليت رسانههاي مدرن در ايران هيچ شخصيتي به اندازه آقاي احمدينژاد تخريب رسانهيي نشده است. حجم تخريب عليه احمدينژاد و همكارانش به خصوص مهندس مشايي به حدي بالاست كه نميشود آن را شمارش كرد.
در طول 8 سال دولت آقاي احمدينژاد جريان اصولگرا كه احمدينژاد را روي كار آوردند خودشان بيش از همه منتقد ايشان بودند.
اصولگرايان در انتخابات اخير شكست خوردند چون از آقاي احمدينژاد فاصله گرفتند. ما در وزارت كشور اين موضوع را آناليز كرديم، آقاي قاليباف در گفتمان انتخاباتياش حدود 3 برابر بيشتر از آقاي روحاني به آقاي احمدينژاد هجمه داشت. در انتخابات 92 اصولگرايان شكست خوردند چون هويت خود را مقابل آقاي احمدينژاد قرار دادند، آقاي روحاني هم پيروز شد چون در تمام دوره تبليغات انتخاباتي حتي يكبار از واژه جريان انحرافي استفاده نكرد، اما اصولگرايان از سال 90 با كليدواژه جريان انحرافي به آقاي احمدينژاد و دولت دهم حمله ميكردند و مردم نيز اين صحنه را ديدند. البته تمام اين حملات به آقاي احمدينژاد از يك مركز كانوني با محوريت آيتالله هاشميرفسنجاني تغذيه و هدايت ميشد.
دليلتان براي اين حرف چيست؟
كليدواژه جريان انحرافي را نخستينبار آيتالله هاشميرفسنجاني در فروردين 89 در سايتشان مطرح كردند و پروژه شبيهسازي آقاي احمدينژاد با آقاي بنيصدر را كليد زدند. اگر گفتار آيتالله هاشمي از سال 84 به اين طرف را تحليل محتوا كنيد كاملا تاثير مولفههاي گفتماني ايشان را بر گفتمان مخالفان آقاي احمدينژاد چه جريان اصولگرا و چه اصلاحطلبان به وضوح ميبينيد، منتها جريان اصولگرا از آنجا كه بعد از سال 89 وزن بيشتري در شكلدهي تحولات داشت طبيعي است كه بيشتر به آقاي احمدينژاد حمله ميكردند.
اصلاحطلبها جريان انحرافي را يك جريان موهومي ميدانستند كه اصولگراها خودشان به وجود آوردند تا خود را مبرا از آقاي احمدينژاد بدانند.
بله، اصلاحطلبها عموما اين گونه بودند. اما آيتالله هاشميرفسنجاني و رسانههاي نزديك به ايشان و جريان اصولگرا در حمله به آقاي احمدينژاد با كليدواژه جريان انحرافي وحدت استراتژيك داشتند. منتها اصولگراها در اينجا يك اشتباه تاريخي كردند و سرشان بيكلاه ماند. بعد از راهپيمايي 9 دي 88 اصو?