بیائید همه با هم و درکنار هم برای توسعه همه جانبه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی استان مازندران تلاش کنیم . اگر ما با این جمعیت سه ملیونی نتوانیم حق خود را بگیریم با جمعیت نیم ملیونی چه میتوانیم بکنی. چرا اصفهانی ها هیچ گاه دنبال جدایی نیستند یا وجود اینکه چند شهر بالای دویست هزار نفری دارند ...
اخیرا همایشی در مصلای نماز جمعه تنکابن برگزار شد که هدف از برگزاری آن تاسیس استانی جدید در غرب مازندران بود. این اتفاق همزمان شد با برگزاری سومین همایش موسیقی تبری زبانان چهار استان مازندران گلستان تهران و سمنان که توسط موسسه پارپیرار برگزار می شود. نکته درخور توجه این است که دست اندرکاران موسسه پارپیرار نیز از خطه غرب استان مازندران (کندلوس کجور) میباشند. چند وقت پیش در وبلاگ گروه سبز مازندران - که از فعالین محیط زیست مازندران هستند - مقاله ای تحت عنوان "مازندران از گرگان تا رامسر"، در اعتراض به جدایی طلبان نوشته شد، که حاوی نکات بسیار مهمی بود. جالب است که آنها نیز از اهالی غرب مازندران هستند. اینها همه نشان می دهد که جدایی طلبی خواسته همه اهالی غرب استان نیست.
جدائی طلبان واقعی چه کسانی هستند؟
آتش بیار اصلی این معرکه عده ای از مسئولین غرب استان هستند که تمام کم کاریها و ناتوانی های خود را گردن غربی بودن میندازند. عده ای که به جای انجام وظیفه قانونی خود، چپ و راست همایش استانی شدن برگزار میکنند و امضا جمع آوری میکنند. در یک کلام جدائی طلبان واقعی مسئولین بی مسئولیت اند.
کدام غرب استان؟
اصلا غرب استانی باقی مانده که بخواهید آن را تکه پاره کنید. باریکه ساحلی و مناطق بکر کوهستانی همه به دست زمین خواران و سرمایه داران و در یک کلام از ما بهتران افتاده است، واقعا چقدر از غرب استان باقی مانده است. این زمینها را که دیگر شرقی ها صاحب نشدند و یا نفروخته اند. این استان جدید برای غرب استانی هاست ویا برای از ما بهتران؟!!
مهاجرین صاحبخانه؟
در این زمینه بد نیست نگاهی به مقاله بررسی پدیده مهاجرت در غرب استان، نوشته یکی از اهالی شرق نشتارود بیندازید، تا به برخی مسائل پی ببرید.
چرا آمار و ارقامی ارائه نمی شود؟
مدتهاست که مطالب جدائی طلبان را دنبال می کنم. آنها همیشه بر روی مسائل احساسی تکیه می کنند، هیچگاه از آمار و ارقامی بیان نمی کنند. اگر آنها از آمارهای مستدل استفاده کنند، جفایی که بر مردم شرق استان از لحاظ بودجه ای رفته است را درک می کنند. شهرهای غربی عموما دارای جمعیت بسیار کمی می با شند. به عنوان مثال جمعیت شهرستان بابل برابر است با مجموع جمعیت شهرستانهای رامسر تنکابن عباس آباد چالوس و نوشهر. اگر حرفهای احساسی را کنار بگذاریم و برای یک بار هم که شده صادقانه با مخاطبین مواجه شویم، حقیقت مشخص خواهد شد و راه برای مظلوم نمایی بیجا بسته می شود.
بهانه های کودکانه
از جمله کودکانه ترین استدلالهای جدائی طلبان دوری از مرکز است.
یک: فرمانداری ویژه برای چیست؟
دو: دولت الکترونیک برای کیست؟
سه: آیا در جای دیگه مملکت این مشکل وجود ندارد؟
چهار: آیا به بهانه دوری از مرکز با ید در سراسر کشور صدها مرکز استان ایجاد کرد؟
بحث بودجه
بودجه سازو کار مشخصی دارد و ربطی به مرکز استان ندارد. این گونه نیست که بودجه بیاید در ساری و بعد بین شهرها تقسیم شود. کار تقسیم بودجه ها در مجلس با نظارت نمایندگان مجلس صورت میپذیرد، و با استان شدن یا نشدن چیزی تغییر نمی کند. اگر این گونه بود الان ساری باید خیلی پیشرفت می کرد، شما که میگوئید همه بودجه به مرکز نشینان میرسد، وضعیت مرکز استان مازندران با مراکز سایر استانها مقایسه کنید تا واقعیت ها را دریابید.
چرانمی توانند استان شوند؟
مهمترین مساله نداشتن جمعیت کافی و نداشتن شهر بزرگ است. بزرگترین شهر غرب استان جمعیتش از پنجاه هزار نفر تجاوز نمی کند. در کشوری که همین الان حدود بیست شهر بالای صد هزار نفر تقاضای مرکز استان شدن را دارند چطور دولت میتواند شهر چهل هزار نفری را مرکز استان کند؟ جمعیت کل غرب استان به جمعیت شهرستان بابل یا شهرستان ساری نمی رسد. اگر دولت محدوده ای با چهارصد الی پانصد هزار نفر را استان کند با توقعات بسیار بالا رفته سایر مناطق چه میتواند بکند؟
اثرات منطقه ای؟
در گیلان تالشهای غرب استان خواهان استان تالشستان اند. شرقی های گیلان از دست غربی ها شکارند. در گلستان ترکمن ها با وجو چدا شدن از مازندران به خواسته های خود نرسیده اند عملا همه چیز دست محلی ها و زابلی هاست. در استان های چند قومیتی همچون لرستان(لر و لک و فارس)، آذربابجان غربی(آذری و کورد)، خوزستان (عرب لر و فارس) و ... که اتفاقا شهر های بزگی چون بروجرد و کوهدشت و مهاباد و تکاب و دزفول و آبادان و ...با جمعیت های بالای صد هزار و حتی دویست هزار نفری، ادعای استانی شدن را دارند، شهر چهل هزار نفری تنکابن چگون میتوند مرکز استان شود؟
دکتر چه گفت؟
بروید جمعیتتان را زیاد کنید؟!! (پروسه ای که به قول آقای ابراهیمی تا دویست سال آینده بعید است که به حد نصاب برسند)
غلط اندیشی
عده ای در غرب (همانها که به جای انجام وظیفه نمایندگی خود در مجلس و شورا ها دوره میگرند و راه وبیراه همایش برگزار می کنند) طوری برای غربی ها فضا سازی میکنند که گویا در شرق مازندران کویت است و هیچ مشکلی وجود ندارد. از غرب استانی ها دعوت می کنم، به شهرهای مرکز و شرق و جنوب استان نیز سری بزنند تا اوج محرومیت را درک کنند. سوادکود که چسبیده به ساری است بالا ترین نرخ بیکاری و مهاجر فرستی در استان را دارد. اینور هم خبری نیست.
مرزهای سیاسی و فرهنگی
هر چند هیچ گاه مرز های سیاسی تحمیلی بر مرز های فرهنگی تاثیر نمی گذارد همچون تبری زبانان غرب گلستان شمال سمنان و شرق تهران که همچنان هویت خود را حفظ کرده اند، (چه بسا بیش از مازندرانی های ساری و بابل و آمل و ...) اما به قول نویسنده گروه سبز...
"وقتی یک استان به دو یا چند تکه تقسیم می شود٬ مردم این استان ها به تدریج از نظر فرهنگی از هم بیگانه می شوند و ارتباط نخواهند داشت و با هم رفت و آمد نخواهند داشت و در یک جلسه کنار هم نخواهند بود و این برای مواقع بحران در مملکت خوب نیست. الان به مناسبت هایی روحانیون استان٬ معلمان استان و شاعران استان از رامسر تا بهشهر گرد هم می آیند و اینها با هم آشنا می شوند و خدای ناکرده در موقع بحران های بزرگ در کشور از طریق همین آشنایی ها می توانند اتحاد را در استان و در کل ایران فراهم بیاورند"
هرچند در سالهای قبل مناطقی از مازندران را در بی خبری مردم و بی تحرکی مسئولین به استانهای مجاور واگذار کرده اند، اما امروزه با آگاهی مردم این کارها ممکن نیست. جابه جاکردن تابلوی مرز استان مازندران و تهران به اندازه دویست متر آنچنان بازتابی پیدا کرد که استاندار را وادار به نوشتن نامه به وزیر کشور کرد.
آنچه غربی ها از مازندران بدست آوردند
غربی ها (تنکابن و رامسر بیشتر مد نظر اند) طوری وانمود می کنند که گویا مازندران برای آنها هیچ کاری نکرده است.
الحاق آن محدوده به مازندران در زمان آقا محمد خان قجار به علت درگیری تنکابنی ها با رشتیها و به درخواست خود اهالی صورت پذیرفته است و زور واجباری در کار نبوده است.
در زمان پهلوی اول و دوم به علت علاقه آنها به زادگاهشان، از صدقه سری مازندران، آن مناطق توسعه پیدا کردند. روستاهای آن مناطق تبدیل به شهرهای توریستی با شهرت بین المللی شدند. بد نیست نگاهی به تاریخ تاسیس و نحوه شکل گیری شهرهای خود بیندازند.
تفاوت تنکابن و رامسر با چابکسر و رودسر و املش چیست؟
چرا تنکابن و رامسر اینقدر پیشرفت کرده اند و شهرت و بین الملللی یافته اند ولی آنها نه؟ در صورتی که طبیعت این مناطق تفاوتی زیادی باهم ندارند. تنکابن و رامسر به علت قرار گرفتن در مازندران و توجه برخی ها به این شهرت دست پیدا کردند. پس هر آنچه که دارند را مدیون مازندران هستند. نهایت قدرنشناسی است که این واقعیت ها را نبینند و همه مشکلات را گردن غربی بودن بگذارند.
آیا مشکلات محدود به غرب استان است؟
به علت تبلیعات عده ای فرصت طلب، که با ایجاد امواج احساسات مردمی خواهان موج سواری و منفعت طلبی خود هستند؛
عده ای فکر می کنند که تمام مشکلات به علت غربی بودن آنهاست. غرب استان همچون شرق و مرکز استان دارای مشکلات عدیده ای همچون:
بی کاری، مهاجر فرستی، راکد ماندن طرح های عمرانی، عدم توسعه صنعتی و ... است.
کمیابی و قیمت بسیار بالای زمین و در باریکه غربی خود مزید برعلت است. یک کمربندی ممکن است دهه ها به طول بینجامد. زمینی که در مناطق دیگر به وفور وجود دارد و امکان تاسیس مراکز صنعتی دانشگاهی طرح های عمرانی جاده سازی و ... را فراهم میکند . در مازندران کمیاب و در غرب مازندران نایاب و بسیار گران است. از طرف دیگر به علت کشاورزی اعلام کردن منطقه در چند دهه کذشته هر گونه توسعه صنعتی استان گرفته شد که در دولت اخیر با برداشتن این محدودیت حرکات خوبی آغاز شد، اما ناکافی است. دولت باید جبران این چند دهه عقب نگه داشتن صنعتی رابکند، به خصوص به غرب استان با نگاه ویژه ای بنگرد.
کلام آخر
بیائید همه با هم و درکنار هم بریا توسعه همه جانبه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی استان مازندران تلاش کنیم، کار که پارپیراری ها در تهران انجام میدهند. اگر ما با این جمعیت سه ملیونی نتوانیم حق خود را بگیریم با جمعیت نیم ملیونی چه میتوانیم بکنی. چرا اصفهانی ها هیچ گاه دنبال جدایی نیستند یا وجو اینکه چند شهر بالای دویست هزار نفری دارند (کاشان، خمینی شهر، نجف آباد).
برای یکبار هم که شده اختلافات و عصبیت های منطقه ای کنار بگذاریم و تعصب استانی را بپرورانیم:
تا مازندرانی آباد از رامسر تا گلوگاه داشته باشیم.
منبع: تبري نامه
استفاده از اين خبر فقط با ذكر نام شمال نيوز مجاز مي باشد .
ایمیل مستقیم : info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
working();